راوی~
کل قصر بوی هلو میداد و همه رو شیفته خودش کرده بود . دونه های برف سقف اتاقای قصر و پوشونده بود و سرما دیوار های قصر و احاطه کرده بود اما گرمایی ته دل همه کارکنان قصر بود .
همه از تولد شاهزاده خوشحال بودن و تو پوست خودشون نمی گنجیدن .
شایعه شد بود شاهزاده به سفیدی برفه . میگن اونقدر زیبا عه که برخی ها با دیدنش لکنت گرفتن . قطعا از پدرش جین هم خواستنی تر بود . تنها سه ماه بود به دنیا اومده ولی جا تو دل همه باز کرده .
تولد باشکوهی برگزار کردن تا همه رو از به دنیا اومد همچین بچه ای مطلع کنن . اولین رابطه رسمی یک آلفا با امگای نر که به جیمین ختم میشد .
هرگز کسی فکرش رو هم نمی کرد که یک امگای نر (نحس) می تونست همچین بچه رو توی شکمش بزرگ کنه .
امپراطور های کشور های چین، ژاپن، باکجه و ... همه تو مراسم برای ادای احترام و ابراز خرسندیشون حضور داشتن .
همه امپراطور ها با جانشینانشون در کنارشون تک به تک به عالیجناب تعظیم میکردن .
اول امپراطور چین و جانشینان پس از اون به نشانه احترام تعظیم کرد و هدایای پر زرق و برق و پارچه های ابریشم که با نخ طلا تزئین شده بودن و پیشکش کرد :«امیدوارم به رابطه مسالمت آمیزمون در آینده ادامه بدیم ... زندگی ای پر از عشق برای امپراطور و لونا و شاهزاده آرزو میکنم . »
هم جین و هم امپراطور از اینکه دیگه تهدیدی برا کسی وجود نداره خیالشون راحت بود . میترسیدن خرافات باعث خراب شدن رابطه کشور ها بشه .
امپراطور کشور ژاپن برخاست و سگ محافظی که حمل می کرد و به خدمتکار داد :« این یک سگ نامیراست . سگ نگهبان که تا اخر عمر به صاحبش وفادار میمونه . کافی که عطر اونو احساس کنه و بهش وابسته شه اون موقع دیگه خطری شاهزاده رو تهدید نمیکنه .»
برگشت و فردی رو دعوت کرد : «روابط سیاسی ما در سال های اخیر مطلوب نبوده اما امیدوارم با پیشگویی دقیق و نیکی که طالع بین ما انجام میده روابطمون مثل قبل بشه »
نامجون لبخند زد و به نشانه تایید سر تکون داد .
جین با تردید جیمین رو به دست طالع بین داد : «لطفا مراقبش باش .»
طالع بین جیمین و تو بغلش کشید و سرشو نوازش کرد .پیشونی پسر کوچولو رو با دقت بررسی کرد : «این بچه خیلی خاصه . اون فرزند خورشیده . فرزندی که با پیدا کردن تنها جفت حقیقیش به قدرت میرسه . پسری حساسه . ولی باید منتظر ماه گرفتگی بمونن تا بتونین جفت حقیقی رو پیدا کنین . هر وقت ماه گرفتگی پیش اومد یعنی قدرت کامل به دست اومده . جفت شاهزاده جانشین بسیار بسیار قدرتمندیه و اگه این دو به هم برسند خوشبخت میشن .»
ESTÁS LEYENDO
𝗺𝘆 𝘀𝗽𝗲𝗰𝗶𝗮𝗹 𝗼𝗺𝗲𝗴𝗮
Fanfic« completed » نامجون امپراطوری که به ملکه و صیغههای سلطنتی علاقهای نداره . همین باعث میشه که ملکه مادر برای اون یک امگای نر پیدا کنه . اونم تو دورهای که همهامگای نر رو نحس میدونند و زوجی که تو زندگی قبلی نشد به هم برسن . خب ال...