^part4^

259 43 2
                                    

سـوم شخــص>:

اروم سرشو داخل گردن پسر کوچیک تر بیرون اورد
×دوست داشتنی ددی...بریم حموم؟

+اوهوم بریم
پسرکش رو بغل. کرد وارد حموم شدن اروم توی وان ابگرم گذاشتش خودشم روبه روش نشست و لیف رو به بدن بی نقص بیبیش میکشید و هوم و ناله های خیلی ریزش رو میشنید نگاهشو به جیمین داد،نیپلاش کاملا سیخ شده بود..تحریک شده بود بیبیش؟
نیش خندی زد و خودشو سمت جیمین کشید

×بیبی؟
نگاشو به کفا و اب داده بود

+بله ددی؟

×جیم کوچولو بیدارعه؟
سرشو تکون داد و لبشو جلو داد
هومی گفت و لیف رو روی نیپلای پسر کوچولوش کشیدم که ناله ارومش شنید حساس بودن جیمین جونگکوک رو به وجه میاورد

×به ددی نیاز داری بوی؟

+ا..اره
لبخندی زد و پسرشو بلند کرد تا دوش بگیرن و..یکم خوش بگذورنن؟بیبی جیمین هیچوقت باهاش مخالفت نداشت ک سکس نکن پس نگران نیست
زیر دوش موها و بدن پسرکوچیکتر رو میشست و کمرشو نوازش میکرد و خودشو کامل به جیمین چسبوده بود از پشت

+ددی...میشه جیم جیم رو لمس کنی؟درد دارم

×اره قشنگ من، ددی پیش توعه
اروم بوسه هاشو رو شونه جیمین شروع کرد، و گردنشو مک میزد

+اممم...آههه...لطفا..دیکتو داخلم بزارر
جیمین داشت درخواست میکرد و جونگکوک دیوونش بود
جیمین رو سمت خودش برگردون و شروع به بوسیدنش کردو به دیوار حموم چسبوند
جیمین دستاشو دور گردن پسربزرگتر حلقه کرده بود و اروم همراهی میکرد صدای  دوش اب و بوسه اونا تو حموم میپچید... بااحساس کردن زبون جونگکوک رو دندوناش دهنشو باز کرد تا اجازه وارد شدن زبون پسربزرگتر راهتر شه
همونطوری که از زبون های هم سواری میکردن جونگکوک،رونای پسرکوچیکتر رو گرفته بود و جیمین هم پاهاشو دور کمرش حلقه کرده بود هم دستاشو دور
گردنش
×اماده دیک ددی هستی؟

+ا...اره
و اروم عضو وارد جیمین کرد،جیمین بخاطر پر شدنش آهی کشید
جونگکوک اروم حرکت کرد و صدای ناله جیمین شروع شد

+آهه...ددی..محکم تر
×نه بیبی...اروم و عمیق ضربه میزنم تا چشمات ستارها رو ببینن

pov jimin:
محکم چشامو باز کردم..ودففف خواب پورن دیدم؟اونم با کی؟جئون..
وایساد!!!
+من..کجام؟
میخواستم بلند شم که تو احساس کردم کمرم داره از وسط نصف میشه...من دیشب چی کردم؟؟؟؟
+واییییی نهههه...من دیشب با جئون جونگکوک بفاک رفتممم نههههه
سریع پتو رو کنار زدم و با کمر درد لعنتیم بلند شدم و فاکک سردردممم
کم کم همه‌چی رو یادم اومد...وای وای..این افتضاحه
تند تند لباسامو پوشیدم و لنگ لنگ از اتاق اومدم بیرون...گوشیمو از جیب شلوارم دراوردم خوبه...هنو دارمش اینو روشنش کردم و چی؟؟؟
100تا میس کال از یونگی*
90تا پیام از یونگی*
خراب کردم...یونگی الان کلی نگرانم شده و من...اولین بارمو تقدیم پسری کردم ولم کرده بود...پیش بار من رفتم و بهم گفت همه چی پرداخت شده از بار اومدم بیرون و زنگ زدم به یونگی
بعد چند ثانیه برداشت 
^کدوم گوری بودییییی؟میدونی چقدر نگرانت بودممممم؟هااااا؟

sugar daddy Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin