cupcake

196 53 1
                                    

سهون و دوست‌پسرش کل میلان رو گشته‌بودن. عکسای کاپلی با ژستای مشابه گرفته‌بودن و حالا که روی صندلی‌های کافه آروم‌گرفته‌بودن و چکشون می‌کردن، طبق معمول توی بیشتر عکسا دستاشون حالت وی داشت. انگار که این امضای عکسای دونفریشون باشه.
جونگین سرش رو از روی شونه‌ی سهون برداشت و سعی‌کرد همه‌ی خواهشش رو توی نگاهش و صداش بیاره.
+سهونا! میشه قبل از اینکه برگردیم هتل دوچرخه‌سواری کنم؟ می‌دونم تو بدت میاد ولی لطفا بیا یکم با دوچرخه خیابونا رو بگردیم.
و سهون کی بود که در مقابل این لحن و لبای پوتی‌شده مقاومت کنه؟
-حتما عزیزم. فعلا کیکت رو بخور.
اینجوری بود که نیم‌ساعت بعد از ایستگاه کنار کافه دوتا دوچرخه کرایه کردن و کل خیابونای اطراف رو باهم رکاب زدن.

اینجوری بود که نیم‌ساعت بعد از ایستگاه کنار کافه دوتا دوچرخه کرایه کردن و کل خیابونای اطراف رو باهم رکاب زدن

Ops! Esta imagem não segue nossas diretrizes de conteúdo. Para continuar a publicação, tente removê-la ou carregar outra.
[•SeKai scenarios•]Onde histórias criam vida. Descubra agora