Chapter 2 (2/3)

1.3K 160 53
                                    

_بفرمائید داخل.

لبخندی به دو مرد قد بلند و خوش‌پوشی که وارد شدن زد و بهشون خوش‌آمد گفت.

نگاهی به دفترش انداخت تا اسامی‌شون رو بخونه:

_آقایون، کیم تهیونگ و جئون جانگ‌کوک.

مردی که کت بلند قهوه‌ای رنگی پوشیده بود و چتری های قهوه‌ایش رو روی صورتش ریخته بود، از پشت عینک طبی با فریم باریک مشکی گرد و کوچکش نگاهش کرد و با صدایی که بم بودنش هوسوک رو شوکه کرد، جواب داد:

_بله.

_از آشنایی‌ باهاتون خوشحالم، بشینید لطفاً.

با نگاهش تا زمانی که روی مبل دو نفره نشستن، دنبالشون کرد و بعد خودش مرکز مبل سه نفره، رو به روی اون‌ها نشست‌.

_چی باعث شده به اینجا بیاید؟

مرد عینکی با سرفه‌ی کوتاهی صداش رو صاف کرد و با شمردگی توضیح داد:

_راستش، ما خیلی تعریفتون رو شنیدیم. مشکلمون اونقدر جدی و نگران‌کننده نیست، اما فکر کردیم که به هر حال ملاقات با شما خالی از لطف نخواهد بود.

با تایید تراپیست، این‌بار مردی که پیراهن مردانه سفید رنگی رو با شلوار لوله‌ای مشکی به تن داشت، موهای رنگ‌شده و بنفشش تا گردنش می‌رسیدن و گوشه‌ی ابروش پیرسینگ حلقه‌ای خودنمایی می‌کرد، با صدای ملایم و نرمی گفت:

_من دیر انزالم (Delayed ejaculation). خیلی وقت پیش متوجهش شدم و با پیگیری فهمیدم دلیلش از عوارض داروهاییه که بعد از یک جراحی مصرف می‌کنم. اما ما باهاش کنار اومدیم... و الان برای چیز دیگه‌ای اینجاییم.

هوسوک ابرویی بالا انداخت که تهیونگ ادامه داد:

_همونطور که گفتم، مشکلمون جدی و نگران کننده نیست، حتی مطمئن نیستم یه مشکل محسوب بشه... اما من واقعاً نمی‌تونم خودم رو موقع رابطه کنترل کنم. جانگ‌کوک بدن و بنیه قوی‌ای داره و خوشبختانه از رابطه‌های سخت خوشش میاد، پس از این لحاظ هم مشکلی نداریم. فقط یک چیز هست که اذیتمون می‌کنه...

هوسوک در سکوت به حرف‌های زوج اعجوبه‌ی مقابلش گوش می‌کرد و تنها برای نشون دادن اینکه حواسش با اون‌هاست، چند ثانیه یک‌بار سرش رو به تفهیم تکون می‌داد.

_من... بعد از هر دفعه بوسیدنش، تا مدت طولانی‌ای ازش محروم میشم. فقط به خاطر اینکه به لب‌هاش آسیب می‌زنم‌.

جانگ‌کوک بلافاصله ادامه داد:

_اون خشن می‌بوسه، و خون‌ریزی کمترین چیزیه که هر بار باهاش مواجه می‌شم. حتی اگه گاز گرفتنش رو فاکتور بگیریم، مک‌های محکمش مستقلاً به لب‌هام آسیب‌های شدیدی می‌زنن. این علاوه بر اذیت شدن خودم، باعث می‌شه تا زمانی که خوب بشن نتونیم همو ببوسیم. و از طرف دیگه به محض اینکه وضعیتشون بهتر بشه، دوباره همون بلاها سرشون میاد. در نتیجه‌ لب‌های من همیشه زخمن.

✓ SEX Therapy [HopeMin+BTS]🔞Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt