✓ SEX Therapy [HopeMin+BTS]🔞

Chapter 6 (4/7)

روی صندلی های پایه بلند پیشخوان نشسته بود و همون‌طور که رقص دختر و پسرهای جوان مقابلش رو تماشا می‌کرد، لیوان استوانه‌ای نوشیدنی جدیدش رو به کمک انگشت‌هاش روی سطح چوبی میز می‌چرخوند.

_پسر شیطونی داری...

با شنیدن صدای جانگ‌کوک، توجهش رو به اون داد و لبخند عمیقی زد:

_شیطنت‌هاش زندگیمن.

جانگ‌کوک لبخند کوچکی زد و گیلاس نوشیدنی خودش رو به دهانش رسوند. مقداری ازش نوشید و بعد از چند لحظه گفت:

_می‌دونی چند دقیقه پیش، چند نفر دلشون می‌خواست که به‌جای تو روی اون صندلی باشن؟

هوسوک خنده‌ی کوتاهی کرد و سرش رو به تایید تکان داد:

_اما هیچ‌کس دوست نداره توی یک مکان عمومی، وقتی دستش به جایی بند نیست، تحریک بشه... منو نبین آروم اینجا نشستم! جیمین انقدر این بلاها رو سرم آورده که دیگه پوست کلفت شدم!

پسر با صدای بلندی خندید و نوشیدنیش رو روی میز گذاشت:

_بعداً تنبیهش نمی‌کنی؟

_بابت شیطنت‌هاش؟ نه. گفتم که، زندگیمن. اون پسربچه‌ی تخس و بازیگوش منه...

لحن عاشقانه‌اش حس خوبی رو به پسر کنارش منتقل می‌کرد. انگار احساسات اون مرد به دوست‌پسرش عمیق تر و زیبا تر از تصور هرکسی بود.

_واقعاً صبر زیادی داری... اگه من این کار رو با تهیونگ بکنم، طوری به فاکم می‌ده که به غلط کردن بیوفتم.

_فکر کردم از رابطه‌ی خشن خوشت میاد...

_البته که خوشم میاد! تهیونگ معرکه‌ست.

هوسوک لبخند مهربون و شیرینی به جواب سریع و بدون تردید پسر زد و با صدایی که صداقتش به واضحیِ آیینه بود، گفت:

_خوشحالم که دیگه مشکلی ندارید.

_و این به لطف توئه.

هوسوک لبخند عمیق‌تری زد و سرش رو به چپ و راست تکان داد:

_من فقط وظیفه‌ام رو انجام دادم.

برای چندین ثانیه متوالی هیچ صدایی از جانگ‌کوک به گوش نرسید، تا اینکه به آرامی گفت:

_و انقدر خوب انجامش دادی که اون روز من نتونستم جلوی خودم رو بگیرم...

با برگشتن سر هوسوک به سمتش، و دیدن چشم‌های ریز شده‌اش، لبش رو گزید و انگار که می‌خواست تا به هر قیمتی حرف‌هاش رو به مرد تراپیست بزنه، ادامه داد:

_فکر می‌کنی چرا توی جلسات بعدی همراه تهیونگ نمی‌اومدم؟!

هوسوک خزیدن دست مرد مقابلش رو روی ران پاش احساس کرد.

_چون اجازه‌ی بوسیدنت رو نداشتم.

نگاهش رو به لب‌های نسبتاً باریک اما زیبا و خواستنیِ هوسوک دوخت و ادامه داد: