Chapter 1 (1/2)

2K 204 45
                                    

انگشت‌هاش رو به نرمی روی پستی بلندی های تن برهنه‌ی پسر توی آغوشش کشید و تمام تمرکزش رو روی حسی گذاشت که به سرانگشت هاش منتقل می‌شد.

جیمین از پشت به سینه‌ی مردش تکیه‌ زده بود و در آرامش چشم‌هاش رو بسته بود.

چند دقیقه‌ای می‌شد که بیدار شده بود، اما حس نوازش انگشت‌های ماهر هوسوک انقدر لذت‌بخش بود که هیچ میلی برای باز کردن چشم‌هاش نداشت.

با نفس عمیقی که هوسوک توی گردنش و از عطر تنش گرفت، لبخندی زد و بدون اینکه به پلک‌های بسته‌اش تکونی بده، روی تشک نرم تخت مشترکشون چرخید و یک دستش رو دور گردن مرد انداخت.

هوسوک با حس بوسه‌های کم‌جانی که به گلوش زده می‌شد، لبخند شیرینی زد و با صدای دورگه‌ی صبح‌گاهیش روی گوش پسر زمزمه کرد:

_صبح به خیر عروسک.

با حس لغزش زبان خیس پسر روی گردنش، تو گلو خندید و کمر باریکش رو نوازش کرد. براش هیچ حسی قابل مقایسه با آرامشی که از نوازش پوست لطیف و سفید جیمین می‌گرفت، نبود.

_اومم...حس دستت روی ‌کمرم رو دوست دارم...

هوسوک بدون اینکه سرش رو از گوش پسر فاصله بده، با نفس گفت:

_اگه یکم دستم رو ببرم پایین تر چی میشه؟

_روتختی خیس میشه.

هوسوک که انتظار اون جواب رو نداشت، بی اراده خندید و گازی از شانه‌ی لخت پسر گرفت.

جیمین هم با خنده سرش رو از گردن هوسوک بیرون آورد و با چشم‌های پف کرده‌اش، به لب‌های خندان مرد نگاه کرد:

_می‌خندی؟ من کاملاً جدی بودم جناب! سر صبحی با لمسات پسرتو بیدار کردی... الان آخرین روتختی تمیزمون هم به فاک میره!

هوسوک با کنجکاوی نگاهی به بین پاهای جیمین انداخت و نیشخندی زد.

بی حرف به پشت خوابوندش و همونطور که روی تنش پایین می‌رفت، لب زد:

_بسپرش به من.

لیسی که به آلت بیدار شده‌اش زده شد، باعث شد نفسش توی سینه حبس بشه.

مرد با رغبتی که از تک‌تک حرکاتش مشخص بود، به کشیدن زبانش روی نقاط خصوصی بدن دوست‌پسرش ادامه داد و با حوصله، با موجود مشتاق مقابل صورتش بازی کرد.

بعد از چند دقیقه‌ی لذت‌بخش که به شنیدن ناله‌های بی‌طاقت پسر گذشت، تمام مردانگیش رو به دهان گرفت.

✓ SEX Therapy [HopeMin+BTS]🔞Donde viven las historias. Descúbrelo ahora