Chapter 5 (1/3)

1.1K 114 2
                                    

Hoseok's POV:

_بازم ممنونم، خدانگهدار.

_خواهش می‌کنم! به سلامت.

پسر جوون رو با لبخند بدرقه کردم و وقتی در اتاق بسته شد، به کمک تلفن روی میزم، با منشیم، ملودی، تماس گرفتم.

_بله آقای دکتر؟

_صد دفعه گفتم لازم نیست دکتر صدام بزنی. کی می‌خوای حرف گوش کنی؟

ریز خندید و جواب داد:

_ببخشید، بله آقای جانگ؟

با رضایت سرم رو تکون دادم. می‌دونستم که نمی‌بینه؛ اما بازم از روی عادت انجامش دادم.

_مراجع بعدی اومده؟

_نه هنوز، نوبتش برای نیم ساعت دیگه‌است.

_اوکی، ممنون!

منتظر موندم تا جوابش رو بده و بعد تلفن رو سر جاش برگردوندم و بلافاصله بین پرونده های توی کشوم دنبال شماره نامجون گشتم.

از اونجایی که چند روز پیش اینجا بود، خیلی طول نکشید تا پیداش کنم.

نگاهی به شماره‌اش انداختم و بعد از کمی مکث، تلفن رو برداشتم و اعداد رو به ترتیبی که روی پرونده نوشته شده بود، فشردم.

با شنیدن اولین بوق، نفس عمیقی کشیدم و به صندلیم تکیه دادم.

_کیم نامجون هستم، بفرمائید؟

با شنیدن صدای جدی و سکسیش، ابروهام رو کمی توی هم بردم و سعی کردم لب لعنتیم رو گاز نگیرم.

_سلام آقای کیم! جانگ هوسوکم.

_به! سلام مرد بزرگ، خسته نباشی.

از صداش مشخص بود گل از گلش شکفته و با لبخند زیبایی که روی لب‌هاش آورده، چال‌لپ کیوتش رو به نمایش گذاشته.

لبخندی زدم و جواب دادم:

_ممنونم، توهم خسته نباشی. مزاحم که نشدم؟ اگه وقت نداری بعداً تماس می‌گیرم.

_نه نه، مشکلی نیست. چه خبر؟

_خبرای همیشگی. تو چه خبر؟ حالت چطوره؟ پسرت در چه حاله؟

خندید و جواب داد:

_جفتمون خوبیم... فاک، مثل خانمای باردار جواب دادم!

خندیدم و تایید کردم:

_مشکلی پیش نیومد؟

_نه، یه چند باری انجامش دادم. ته دلم یه کمی استرس داشتم اما سعی می‌‌کردم خودمو کنترل کنم.

با رضایت مشهودی تشویقش کردم:

_آفرین... بهت افتخار می‌کنم.

با خجالت خندید و گفت:

_همه‌اش به لطف توئه... راستی چرا زنگ زدی؟ چیزی شده؟

✓ SEX Therapy [HopeMin+BTS]🔞Donde viven las historias. Descúbrelo ahora