Hoseok's POV:
_بازم ممنونم، خدانگهدار.
_خواهش میکنم! به سلامت.
پسر جوون رو با لبخند بدرقه کردم و وقتی در اتاق بسته شد، به کمک تلفن روی میزم، با منشیم، ملودی، تماس گرفتم.
_بله آقای دکتر؟
_صد دفعه گفتم لازم نیست دکتر صدام بزنی. کی میخوای حرف گوش کنی؟
ریز خندید و جواب داد:
_ببخشید، بله آقای جانگ؟
با رضایت سرم رو تکون دادم. میدونستم که نمیبینه؛ اما بازم از روی عادت انجامش دادم.
_مراجع بعدی اومده؟
_نه هنوز، نوبتش برای نیم ساعت دیگهاست.
_اوکی، ممنون!
منتظر موندم تا جوابش رو بده و بعد تلفن رو سر جاش برگردوندم و بلافاصله بین پرونده های توی کشوم دنبال شماره نامجون گشتم.
از اونجایی که چند روز پیش اینجا بود، خیلی طول نکشید تا پیداش کنم.
نگاهی به شمارهاش انداختم و بعد از کمی مکث، تلفن رو برداشتم و اعداد رو به ترتیبی که روی پرونده نوشته شده بود، فشردم.
با شنیدن اولین بوق، نفس عمیقی کشیدم و به صندلیم تکیه دادم.
_کیم نامجون هستم، بفرمائید؟
با شنیدن صدای جدی و سکسیش، ابروهام رو کمی توی هم بردم و سعی کردم لب لعنتیم رو گاز نگیرم.
_سلام آقای کیم! جانگ هوسوکم.
_به! سلام مرد بزرگ، خسته نباشی.
از صداش مشخص بود گل از گلش شکفته و با لبخند زیبایی که روی لبهاش آورده، چاللپ کیوتش رو به نمایش گذاشته.
لبخندی زدم و جواب دادم:
_ممنونم، توهم خسته نباشی. مزاحم که نشدم؟ اگه وقت نداری بعداً تماس میگیرم.
_نه نه، مشکلی نیست. چه خبر؟
_خبرای همیشگی. تو چه خبر؟ حالت چطوره؟ پسرت در چه حاله؟
خندید و جواب داد:
_جفتمون خوبیم... فاک، مثل خانمای باردار جواب دادم!
خندیدم و تایید کردم:
_مشکلی پیش نیومد؟
_نه، یه چند باری انجامش دادم. ته دلم یه کمی استرس داشتم اما سعی میکردم خودمو کنترل کنم.
با رضایت مشهودی تشویقش کردم:
_آفرین... بهت افتخار میکنم.
با خجالت خندید و گفت:
_همهاش به لطف توئه... راستی چرا زنگ زدی؟ چیزی شده؟
ESTÁS LEYENDO
✓ SEX Therapy [HopeMin+BTS]🔞
Fanfic(کامل شده) ❗️|هشدار|❗️ این بوک حاوی محتوای غیراخلاقی بوده و خواندن آن به افرادی که شیپر تعصبی هستند، پیشنهاد نمیشود.🚫 داستان "سکس تراپی" صرفاً آذوغهایست برای افرادی که همانند نویسنده، تک تک شیپهای بنگتن را عاشقانه دوست میدارند.♡ در صورت تمایل ب...