Chapter 1 (2/2)

1.4K 168 24
                                    

با اتمام آهنگ، از حرکت ایستاد و عرق روی پیشانیش رو پاک کرد. همونطور که نفس‌نفس می‌زد نگاهش رو از دیوار سراسر آیینه‌ی مقابلش گرفت و به سمت دختر و پسرهای جوان پشتش برگشت:

_وقت کلاستون تمومه، همگی خسته نباشید. کارتون خوب بود.

همطور که به سمت لاکرش می‌رفت تا بطری آب‌معدنی‌ش رو سربکشه، در جواب به 'خسته‌نباشید' هایی که می‌شنید سر تکون داد.

چند قلپ آب خنک نوشید و با حوله‌اش عرق صورت و گردنش رو گرفت.

تی‌شرتش رو از تنش بیرون کشید تا تنش هوا بخوره و فعلا خشک بشه تا برسه خونه و بتونه دوش بگیره.

به لاکر تکیه زد و نگاهش رو توی سالن باشگاه چرخوند. همه با خستگی اما به سرعت لباسشون رو می‌پوشیدن تا به خونه‌اشون برن و استراحت کنن. کفپوش های سالن به رنگ کِرِم و با طرح چوب بودن و باعث می‌شدن تحمل گرمای سالن حین رقص کمتر آزاردهنده باشه.

سالن تقریباً خالی شده بود که صدای آشنایی توجهش رو جلب کرد:

_آقای پارک، چند لحظه وقت دارید؟

با لبخند به صورت مردش که به سمتش می‌اومد نگاه کرد و با چند قدم کوتاه خودش رو بهش رسوند.

_من همیشه برای شما وقت دارم، آقای جانگ.

همونطور که دست‌هاش رو دور گردن مرد قد بلند تر حلقه می‌کرد، گفت و نشستن دست‌های اون روی کمرش‌، باعث شد با آرامش چشم‌هاش رو ببنده.

هوسوک که با دلتنگی به صورت پری­چهره­ی توی آغوشش نگاه می­کرد، سرش رو کنار گوشش برد و نجوا کرد:

_میدونم خسته‌ای، اما یکم باهام برقص. دلم تنگ شده.

جیمین با لبخندی عمیق، چشم‌هاش رو باز کرد و از آغوش مرد جدا شد تا آهنگی رو انتخاب کنه.

مرد رو وسط سالن کشید و پشتش رو به سینه‌ی اون تکیه داد. هردو رو به روی آیینه توی سالنی که دیگه کاملاً خالی شده بود، چسبیده به همدیگه ایستاده بودن و با ریتم ملایم ابتدایی موزیک، تکون های ریزی می‌خوردن.

هوسوک همیشه از رقصیدن خوشش می‌اومد، اما از زمانی که جیمین وارد زندگیش شد، تبدیل به یکی از لذت‌های زندگیش شده بود. رقصیدن با جیمین تفریح مورد علاقه‌اش محسوب می‌شد. لمس بدن خوش‌تراشش، تماشای حرکات دلبرانه‌اش و لبخند زیبای روی لب‌هاش، ترکیب بهشتی زندگی جانگ هوسوک بودن.

دستش رو به بالاتنه‌ی برهنه‌ی پسر کشید و بوسه‌ای بین گردن و شانه‌اش گذاشت.

با حرکت کمر جیمین روی ضرب آهنگ، نگاه خیره‌اش رو از توی آیینه‌ به حرکات اغوا‌کننده‌اش داد و دستش رو روی کمرش گذاشت تا حرکاتش رو حس کنه.

جیمین باسنش رو بین پاهای مرد فشرد و سرش رو از پشت روی شانه‌اش گذاشت. با نیشگونی از نیپلش گرفته شد، سیخ شدن موهای تنش رو حس کرد و با خنده‌ مستانه‌ای ازش فاصله گرفت تا دور مرد بچرخه و همزمان کمی دیدش بزنه.

✓ SEX Therapy [HopeMin+BTS]🔞Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz