Chapter 6 (3/7)

1K 129 17
                                    

_پاشید بریم یه کم برقصیم... سر راه نوشیدنی هم بگیریم. من هنوز مست نشدم!

طولی نکشید که هر چهار نفر برخاستن و راهشون رو اول به سمت پیشخوان، و بعد بین جمعیت درحال رقص باز کردن.

موزیک Mr. Doctor Man از بند مذکور با صدای بلندی درحال پخش بود و باعث می‌شد هرکسی بخواد تمام وجودش رو با ضرب درام همراه بکنه و انقدر دیوونه‌بازی دربیاره تا فشارش بیافته!

جیمین درحالی که با یک دستش گیلاس نوشیدنی رو نگه‌داشته بود، مقابل دوست‌پسرش قرار رفت. بدنش رو رها کرد و اجازه داد تا حرکاتش به صدای گیتار الکتریک جذابی که به گوش می‌رسید، جان ببخشن.

مرد تراپیست بی‌توجه به زوجی که همراهشون بین جمعیت فرو رفتن، با چشم‌های قلبی و لب‌های خندان پسر پرانرژی‌ش رو همراهی کرد.

تماشای ظاهر نفس‌گیر و حرکات خیره‌کننده‌ی جیمین، قطعاً یکی از لذت‌بخش‌ترین کارهای زندگیش بود.

چند دقیقه گذشته بود که با تغییر موزیک و پخش شدن موزیک Unholy از Sam Smith جیمین مکثی کرد و بعد با لبخندی شیطانی، چشم‌هاش رو اطرافش چرخوند.

طولی نکشید که بدون اینکه چیزی به دوست‌پسرش بگه، از بین جمعیت خارج شد و بعد از چند لحظه، صندلی‌ای رو کشون کشون با خودش به وسط محوطه رقص کشید.

_بشین روش.

هوسوک ابرویی بالا انداخت و خواست چیزی بگه که جیمین متوقفش کرد:

_دهنتو ببند و فقط بشین روش!

مرد با خنده سری تکان داد و دستور دوست‌پسرش رو اطاعت کرد.

جیمین لبش رو گزید و با باز کردن پاهاش، از مقابل روی پاهای مردش جا گرفت و دو دستش رو روی شانه‌های اون گذاشت.

شروع حرکات پایین‌تنه‌اش همراه با ریتم موزیک، مصادف شد با تشویق آدم‌های اطرافشون و ایستادنشون در یک حلقه که مرکزش می‌شد اون صندلی و دو مردی که روش نشسته بودن.

با لوندی شروع به رقصیدن کرد و اجازه‌ی تنفس رو از دوست‌پسرش گرفت.

جیمین می‌دونست که اون مرد طاقت لپ‌دنس‌هاش رو نداره، پس چی هیجان‌انگیز تر از تحریک کردنش توی یک مکان عمومی و مقابل چشم‌های خیره ده‌ها نفر آدم؟

مرد که تاب تماشای پسر دیوانه‌کننده‌‌ی روی پاهاش رو نداشت، سرش رو به عقب خم کرد و منظره هاتی از گردنش رو برای پسرش به نمایش گذاشت.

_هی، چشماتو نبند. باید نگاهم کنی آقای دکتر...

با هشدار الهه زیبایی که با بی‌رحمی مشغول مالیدن پایین‌تنه‌هاشون به‌همدیگه بود، لای پلک‌هاش رو باز کرد و نگاه خمارش رو به اون دوخت:

_می‌خوای منو بکشی؟ آره جیمینا؟

پسر با لذت خندید و مشغول درآوردن کتش شد. نگاه سریعی به جمعیت کرد و وقتی جانگ‌کوک رو تشخیص داد، کتش رو توی بغل اون پرت کرد.

✓ SEX Therapy [HopeMin+BTS]🔞Место, где живут истории. Откройте их для себя