❲ 𝐂𝐇𝐀𝐏𝐓𝐄𝐑 30 ❳

4.4K 545 88
                                    

علامت های این فیک همیشه برای هر شخصیت یک چیزن و تغییر نمیکنن..ولی برای اینکه یادتون نره یه بار دیگه مینویسمشون.

تهیونگ+
جونگکوک-
جیمین×
یونگی~
هوسوک^
بکهیون٪
چانیول:

•••

وقتی وزنه جسمه کوچکه تهیونگ رو روی دست های خودش احساس کردم دندون هایش رو از داخله اون گردنه سفید که حالا جای دوتا سوراخ رویش مونده بود به بیرون کشید و حلقه ی دست هاش رو دوره بدنه بیهوش شده ی تهیونگ محکم تر کرد.

(توی قوانینه امگاورس وقتی آلفا امگاش رو مارک میکنه درواقع یک سمی رو از دندون های خودش به بدنه امگا انتقال میده و این باعثه بیهوشیه امگا میشه..و الانم همون اتفاق برای تهیونگ افتاده)

~❲ ک..کوک..چیکارش کردی عوضی.. ❳
این صدای آروم و خونسرده یونگی بود که سعی میکرد جونگکوک رو سره عقل بیاره تا متوجهِ کاری که کرده بود بشه.اما  هیچ خبر نداشت که جونگکوک کاملا سره عقله و اینکارش با تهیونگ کلا از قصد بوده!

-❲ ببریدش خونه! ❳

صدای فریاده جیمین بالا رفت: ❲ جونگکوک تو دیوونه اییی؟؟مگه نمیدونستی تهیونگ از اینکه مارکش کنی بدش میومدههه پس این چه غلطی بود که کردییی؟؟!!قشنگ ریدی به همون یه ذره احساسی که بهت داشتتت!!فکر کردی قراره بعد از اینکه بهوش اومد چه رفتاری باهات بکنه هااان؟نه جوابه منو بده..فکر کردی قراره چه رفتاری باهات... ❳

-❲ جیمینننن خفههه شووو!!

دسته مشت شده ی یونگی روی فکش فرود اومد و با تهیونگی که داخله بغلش بود روی زمین فرود امد.

~❲ سره برادره بزرگترت داد نزننن جِی‌کِی!!!!انقدر بی چشم و رو نباش مرتیکههه اون فقط سعی داره که تورو سره عقل بیارههه اینو بفهممم عوضیی!

کله حرفه یونگی رو نادیده گرفت...
نادیده گرفت و اصلا عضله ای از توی صورتش تکون نخوردن و همه چیش کاملا خنثی بود!
به آرامی یکی از دست هاش رو به زیره زانو های تهیونگ فرو برد و دسته دیگرش رو دوره کمره امگا کوچولوش حلقه کردو به روشه براید استایل از روی زمین بلندش کرد.

کله سه جفت چشمی که متعلق به یونمینهوپ بودن روی اون فکوس کرده بودن و منتظره جوابی از جانبه جونگکوک مونده بودن،البته غیر از هوسوکی که داشت تلاش میکرد آخرین ذره های نوشیدنیه انرژی زاش رو با ضربه های دستش به پشته قوطی به داخله حلقش پرتاب کنه،غیر از اون..جیمین و یونگی کله حواسشون به کوک بود.

-❲ جیمین..اون دکتره..که همراهه منو تهیونگ اونشب بیهوش شد کجاست؟!چرا چند روزه ندیدمش هوم؟ ❳
و این شد که جونگکوک کلا بحث رو عوض کرد..

جیمین که متوجهِ عوض شدنه بحث شده بود چشمانش رو به داخله حدقه چرخوند و با چشم غره ای به جونگکوک شروع به حرف زدن کرد: ❲ شاید تو ندیده باشیش ولی اون تورو دیده..به نظرت کی بود که نوده شمارو داخله عمارت معاینه کرد و دست و بدنت رو پانسمان کرد هوم؟..معلومه که کی..دکتر بیون بکهیون بود که این لطفو در حقت کرد! ❳

𝗧𝗵𝗲 𝘁𝗿𝘂𝗲 𝗹𝘂𝗻𝗮 || 𝗞𝗼𝗼𝗸𝘃Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin