Part sixteen

202 36 12
                                    

روی صندلی زیر درخت بزرگ نشسته بودم . از بس حوصلم سر رفته بود که چکمه هامو به هم میزدم . هوا سرد بود و پنج دقیقه از وقت قرارمون گذشته بود ولی هیچکس نیومده بود . جیسو گفته بود که تو راهه ، رزی و لیسا هم گفته بودن که نزدیکن ولی فعلا اثری از هیچکس نبود .

از آهنگی که تو گوشم بود خسته شده بودم و قصد داشتم که عوضش کنم ، ولی یه نفر یکی از ایرپاد هامو از گوشم بیرون کشید . چون حواسم پرت بود یه لحظه از جای خودم پریدم . اخمام تو هم رفت و به پشتم برگشتم .

تهیونگ .

" ببخشیدا ولی .. " گفت وقتی داشت ایرپادم رو به سمتم گرفته بود . هنوز تو شوک بودم که از بین دستاش ایرپادم رو گرفتم . اونم عوض اینکه پشتم وایسته ، کنارم نشسته بود و به حرفاش ادامه میداد . " نیم ساعته فکر میکردم دارم با تو حرف میزنم . حالا فهمیدم داشتم با خودم حرف میزدم "

صداش عصبانی نبود . احساس خاصی هم حس نمیشد . تن صداش ساده بود .

" آهنگا رو با صدای بلند گوش میدم " گفتم با صدای آروم و به رو به روم نگاه کردم . جدا اون چرا از همه زود تر اومده بود ؟ جیسو میتونست بیاد ، لیسا و رزی میتونستم بیان ، حتی سومی هم میتونست بیاد ولی اون اومده بود . دوتامون تنهایی زیر درخت پیر و پر از شاخه های سبز نشسته بودیم .

البته این یه فرصت بود . امروز وقتی فهمیده بودم قربان سر جاش نیست ، از کلاس بیرون رفته و تو راهرو دنبال تهیونگ بودم . ولی آخرش نتونستم ببینمش . نه تونسته بودم تو زنگ تفریح ببینم و نه موقع رفتن به خونه . مثل این بود که زمین باز شده بود و اونو داخلش کشیده بود .

به سمت بدنی که تو سکوت غرق شده بود چرخیدم و بخاطر قد بلندش بهش از زیر نگاه نگاه کردم . وقتی نگاه های منو که روش بود رو حس کرد ، نگاه کوتاهی بهم انداخت . فکر کنم میخواست ببینه نگاهش میکنم یا نه . اخماش تو هم رفت و اونم بهم نگاه کرد .

" چی ؟ چی کار کردم ؟ چرا اونجوری نگاهم میکنی ؟ "

" تو برداشتی مگه نه ؟ هی صبر کن چرا سوال میپرسم . تو برداشتی "

صورتمو به صورتش نزدیک کردم با عصبانیت . با این حرکت من انگار یکم ترسیده بود که روی صندلی که نشسته بودیم یکم سُر خورد و رفت اونطرف .

" چ..چیو من برداشتم ؟ "

" تهیونک ، واسم نقش بازی نکن . تو برداشتی " یکم دیگه بهش نزدیک شدم .

" چرا هی بهم نزدیک میشی ؟ در ضمن نمیدونم از چی داری حرف می‌زنی . من هیچی برنداشتم . "

I CAN'T || taennie ||Where stories live. Discover now