هاشیراما و توبیراما با هم وارد خونه شدن. در باز بود و بقیه ی هوکاگه ها از قبل اونجا بودن. چند آنبو داشتن هال رو بررسی می کردن. جسد روی زمین بود و کونوهامارو بالای سر جسد. با ورود هوکاگه ی اول و دوم ، از جاش بلند شد و رو کرد بهشون. " ارباب اول ، ارباب دوم "
" توضیح بده اینجا چه خبره. " توبیراما به کونوهامارو دستور داد.
کونوهامارو یک بار دیگه به جسد پدربزرگش نگاه کرد. دیگه گریه نمی کرد ولی هنوز ناراحت بود. پدربزرگش رو برای بار دوم از دست داده بود. همون طور که به جسم بی جون هوکاگه ی سوم زل زده بود جواب داد. " برای ماموریت سطح دی باید به هومه ی دهکده می رفتم. وقتی برگشتم پدربزرگ روی زمین افتاده بود. نه نشونه ای از درگیری بود و نه جای زخمی. بانو هوکاگه علت مرگ رو سکته ی قلبی تشخیص دادن. "
هاشیراما سرش رو پایین گرفت. دستش رو به چونه اش زد و چشمش رو بست. هم بخاطر مرگ ناگهانی هیروزن افسوس خورد و هم فکر کرد. " هیروزن از نظر سلامت جسمی تو وضعیت خیلی خوبی بود. " چشم هاش رو باز کرد و ادامه داد. " باورش سخته ناگهانی دچار سکته ی قلبی بشه. "
" راستش ، من نظر دیگه ای دارم. " کونوهامارو با صدای آروم تری گفت. مدرکی برای حرفش نداشت ولی شدیدا معتقد بود پدربزرگش به قتل رسیده.
" تو چیزی می دونی ؟؟ " توبیراما با جدیت پرسید.
" وقتی داشتم از خونه خارج می شدم پدربزرگ حرف عجیبی زد. گفت هوا سنگینه. ازش پرسیدم منظورش چیه. خندید و گفت شوخی کرده. بعد اصرار کرد زودتر برم. همون لحظه هم فهمیده بودم حرفش شوخی نبود. " کونوهامارو جواب داد.
سوناده هم وارد بحث شد. " وقتی معاینه اش می کردم متوجه چیزی شدم. " نگاه ها به طرف سوناده که گوشه ی اتاق ایستاده بود برگشت و سوناده ادامه داد. " دست راستش محکم مشت شده بود. انگار می خواست از چیزی که داخل مشتشه محافظت کنه. " جلوتر رفت و تیکه پارچه ای که از دست هیروزن درآورده بود رو به هوکاگه های اول و دوم که تازه اومده بودن نشون داد. یه پارچه ی سیاه بود که با قرمز روش ' H ' نوشته بود.
" شورشی ها اینقدر پیش رفتن ؟؟ " توبیراما با اخم و عصبانیت گفت.
هاشیراما زمزمه کرد. " ما نگران شورش های کوچیک و شبانه اشون بودیم. فکر نمی کردم تا این حد پیش برن که یه هوکاگه رو بکشن. "
" دیگه وقتشه جدیشون بگیریم. اونا نباید خیال کنن ضربه زدن به هوکاگه ها و برگ راحته. " کاکاشی با خونسردی همیشگیش ابراز نظر کرد. نگاهش رو به طرف میناتو که کنارش ایستاده بود برد و ادامه داد. " باید هوکاگه ی هفتم رو معرفی کنیم. "
DU LIEST GERADE
Perfect Paradise ( ناروتو )
Fanfictionتو دنیای جدیدی که پر از صلح و آرامشه ، همه شاد و خوش حال زندگی می کنن. حتی اونایی که قبلا مردن !! شیپ اصلی : هاشیمادا ( هاشیراما و مادارا ) زمان : بعد از جنگ چهارم / دنیای جایگزین بوروتو