پارت ۵۷

11 2 3
                                    

جارویس استیو سم رو دنبال می‌کرد و همون موقع هم استفن و تونی از خونه اومدن بیرون و به سمت مکانی که استیو درست کرده بود رفتن .
استفن تابلوی نقاشی رو از نزدیک دید .
استفن با خودش : من دارم چیکار میکنم .
تونی شمع هارو خاموش کرده بود و روشو برگردوند تا با استفن حرف بزنه ولی استفن اونجا نبود .
تونی به اطرافش نگاه کرد : استفن ، استفن.
استفن رفته بود خونه و وسایلش رو جمع کرد و از در پشتی خونه بیرون رفت که تونی اون رو نبینه و مخفیانه از اونجا رفت .
جارویس که نتونست به استیو و سم برسه برگشت به سمت خونه و تونی رو دید که نگران داره اطراف میگرده .
جارویس : تونی مگه نباید الان خواب باشی ؟
تونی به سوال جارویس جواب نداد : جارویس استفن نیست ، هر چقدر صداش میکنم نیست .
جارویس : حتما رفته خونه .
تونی به سرعت سمت در رفت و وارد خونه شد و از پله ها رفت بالا و به سمت اتاق استفن رفت و درو باز کرد ، استفن اونجا هم نبود .
استفن:
آخه چرا خودمو بین اون دوتا انداختم ،من اصلا تو این ماجرا هیچ نقشی ندارم .
استفن تو خیابون بود و داشت تا خوابگاه با خودش حرف می‌زد.
استفن  : من اصلا چرا تو اون سالن استخر بودم اصلا چرا از کلاسم رفته بیرون ، باید همونجا تو کلاس میموندم .
هپی خمیازه کشید : چرا این وقت شبی بیرونی من هنوز هم نمیدونم .
تونی : هپی بیدار بمون .
سم : باورم نمیشه نزدیک بود گیر بیوفتیم .
استیو : اینقدر ترسو نباش .
استفن رسیده بود به خوابگاه که تلفنش زنگ خورد ، دستش رو تو جیبش کرد و تلفنش رو برداشت و دید که تونی.
جواب داد : استفن   تو کجایی ؟
استفن: بهتره برگردی پیش استیو من من من دیگه نیستم .
استفن: تلفن رو قطع کرد و وارد خوابگاه شد.
تونی : استیو ...
هپی : چی شده؟
تونی : هپی ، بهتره برگردیم خونه .
استفن بدون هیچ سرو صدایی رفت به سمت اتاقش و روی تختش دراز کشید و نفسی بیرون داد .
استفن : آخه چرا اینکاررو انجام می‌دادم آخه ، معلوم بود که یه روز اونا با هم بشن ، پس چرا دارم اینقدر خودمو اذیت میکنم .
تونی و هپی رسیدن به خونه و جارویس درد براشون باز کرد : تونی استفن رو پیدا کردین .
تونی با بی حالی جواب داد : اون رفته .
و رفت به وارد خونه شد و به اتاقش برگشت و درو بست .
تونی : برگردم پیش استیو ، من نمیدونم کی رو انتخاب کردم ولی .. . یعنی واقعا باید برگردم پیش استیو .

Take My Hand " Ironstrange "Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang