"Paet 24"

70 13 0
                                    

تهیونگ با صدا شدن اسمش سرش رو بلند کرد و به قیافه ملتهب و پریشون جونگکوک نگاهی انداخت. با دست، دیک جونگکوک رو مالید و با بلند کردن و گذاشتن زانوش طرف دیگه بدنش، روش قرار گرفت. باسنش رو بلند کرد تا بتونه روی دیک جونگکوک سوار بشه که جونگکوک نیمخیز شد و خودش رو عقب کشید:


_ صبر کن...



تهیونگ با تعجب بهش نگاه کرد که جونگکوک کامل از زیرش بیرون اومد و با گرفتن سرشونه هاش اونو روی تخت خوابوند:


_ اینجوری آسیب میبینی...



وسط پاهاش قرار گرفت و اونهارو از هم باز کرد. دست هاش رو روی پهلو های تهیونگ گذاشت و تا زیر شکمش رو لمس کرد. عضو تهیونگ رو توی دست هاش گرفت و روی زانوهاش به تهیونگ نزدیکتر شد و دیک خودش رو به مال تهیونگ کشید که صدای ناله ی هر دوشون بلند شد.



در حالیکه با شهوت عضو هاشون رو به هم میمالید تا هر چه بیشتر تهیونگ رو تحریک کنه خم شد و لب های زخمی تهیونگ رو به دهن گرفت و زبونش رو توی دهنش فرو کرد و شروع به ضربه زدن توی دهنش کرد.



دستی که داشت دیک های متورم و شق شده ـَشون رو به هم میمالید پاین تر رفت و شروع به لمس و به بازی گرفتن بیضه های تهیونگ کرد.



جونگکوک لب هاش رو رها کرد و سرش رو توی گودی گردنش فرو برد و زبونش رو روی رگ نبض دارش کشید که تهیونگ سرش رو برای دسترسی بیشتر جونگکوک به عقب خم کرد و به کمرش قوس داد و آهه کشید.


جونگکوک همینطور که روی جای جای بندش لاو مارک های کبود و دردناک به جا میذاشت کمی بدنش رو از تهیونگ فاصله داد و انگشت هاش راهشون رو به سمت سوراخ تهیونگ پیدا کردن.



با انگشت وسطش دیواره های اطراف ورودیش رو مالید و در حالیکه داشت نوک سینه تهیونگ رو زبون میزد، انگشتش روی سوراخش گذاشت و کمی اونو به داخل فشار داد که از یهویی بودنش تهیونگ تکونی خورد و بدنش رو منقبض کرد.



جونگکوک با صدای دو رگه شده لب زد:


_ خودتو سفت نکن...



جونگکوک انگشتش رو بیشتر به داخل فرستاد که تهیونگ با احساس ناراحتی، ناخوداگاه پاهاش رو به هم نزدیک کرد که جونگکوک بهش این اجازه رو نداد و با دست دیگه ـَش پای تهیونگ رو بلند کرد و با نگه داشتن زیر رونش اونو سمت شکمش خم کرد و شروع به عقب جلو کردن انگشتش کرد تا آمادش کنه.



تهیونگ رابطه با جونگکوک رو میخواست اما این در حال حاضر براش اذیت کننده بود. برای اینکه از زیر دست جونگکوک بیرون بیاد به ساعدش چنگ زد:


+ جونگکوک.. آهه... یکم..



اما هنوز جمله از دهنش بیرون نیومده بود که جونگکوک با عجله انگشت دیگه ـَش رو هم داخلش فرستاد که داد تهیونگ در اومد و ناخواسته خودشو سفت تر گرفت و رو تختی بین انگشت هاش مچاله شد.

° Death Angel °Donde viven las historias. Descúbrelo ahora