پارت بیست و یکم✨🥀

127 31 28
                                    

             ♦️آهنگ پیشنهادی این پارت توی چنل گذاشته شده♦️
                   آیدی چنل: t.me/Magicalrose_ocean

یک ماه بعد

با خستگی وارد بیمارستان شد؛دو شب قبل شیفت بود و امروز هم فقط وقت کرده بود به خونه برگرده و دوش بگیره و‌ دوباره برگرده بیمارستان.

در طول مسیر جواب پرستار ها و بقیه پزشک ها رو با سر میداد و یا خیلی کوتاه سلام میکرد.

دکتر لی و نام رو دیدند که مشغول صحبت با دو پرستار دیگه بودند و هر‌ چند ثانیه صدای خنده هاشون بلند میشد؛اصلا نمیتونست درک کنه این موقع از صبح با وجود شیفت هایی وایساده بودند چطور اون دو نفر انرژی برای حرف زدن دارن.

وارد اتاقش شد و کیف و کتش رو آویزون کرد؛روپوشش رو پوشید و‌پشت میزش نشست و سرش رو روی میز گذاشت.

چند دقیقه بعد با صدای باز شدن در سرش رو از روی میز برداشت و به خانم لی که براش قهوه آورده بود نگاه کرد.

تشکر کرد و قهوه تلخ رو یک نفس سر کشید که از تلخی قهوه صورتش جمع شد.

+اوه!فکر کنم واقعا خواب از سرم پرید.

خانم لی که در دهه ۴۰ سالگی عمرش بود با شنیدن حرف بکهیون لبخندی زد و فنجون خالی رو از روی میز بکهیون برداشت و داخل سینی گذاشت و به سمت در رفت.

قبل از اینکه در ببنده با جملش باعث شد لبخندی روی لب های بکهیون بشینه.
*تا ساعت ۸:۳۰ هیچ بیماری ندارید.

بکهیون با لبخند بزرگی به صندلیش تکیه داد و تشکری کرد.

میخواست کمی چشم‌هاش رو ببنده و قهوه اثر کرده بود و دیگه خوابش نمیومد؛رمز موبایلش رو زد و وارد گالری شد.

داشت عکس ها و ویدیو ها رو‌ نگاه میکرد که عکسی رسید که باعث شد روش مکث بکنه.

توی عکس کنار چانیول ایستاده بود و در سمت راستشون کیونگ سو و کای ایستاده بودند و در سمت چپ هم لوهان و سهون.

این عکس مربوط به سفری بود که چین رفته بودن و به جشنواره فانوس ها رفته بودن.
عکس بعدی،عکسی بود که چانیول وقتی داشت فانوس میخرید ازش گرفته بود.

همینطور عکس هارو نگاه میکرد که به ویدیویی رسید.
این ویدیو رو هم چانیول ازش گرفته بود.

به نرده ها تکیه داده بود و داشت به آتیش بازی نگاه میکرد.

*فلش بک*

Forgive me (S1)Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt