پارت ششم🥀

174 43 4
                                    



وارد رستورانی که دنیل پیشنهادشون داده بود شدن و به سمت میزی که در گوشه سالن بود رفتند.
دنیل بعد از عقب کشیدن صندلی برای بکهیون،خودش هم روی صندلی روبه رویی بکهیون نشست.

-این چند وقت خیلی سرت با‌ جراحی ها شلوغ بود؛یه مدت مرخصی بگیر منم آخر این هفته میخوام یه بازی رو معرفی بکنم وبعدش حالا حالا کاری ندارم ؛اگه باهم بریم مسافرت خیلی خوب میشه و خستگی هردومون از بین میره،نظرت چیه؟

بکهیون همونطور که داشت به منو نگاه میکرد سرشو تکون داد و گفت
+نه متاسفانه فعلا نمیتونم مرخصی بگیرم،برای بیمارستانی که توی بوسان قراره افتتاح بشه مرخصی میخوام چون باید از دو هفته قبل اونجا باشم که کارای نهاییشو تموم کنم؛اون موقع میتونی باهم بیای و باهم بریم بوسان
اشکالی نداره؟

دنیل لبخند کمرنگی زد و سرشو به دو طرف تکون داد.
بکهیون منو رو‌ بست و سرشو بالا آورد.
+خوب من انتخاب کردم استیک با شراب قرمز،تو چی میخوری؟

-منم استیک میخورم،ولی اشکالی نداره شراب بخوری؟فردا عمل نداری؟
بکهیون در همون حین که دستشو برای گارسون بالا آورده بود جواب دنیل رو هم داد

+نه مشکلی نیست؛فردا عمل ندارم،امیدوارم عمل اورژانسی هم برام پیش نیاد.
صحبتشون با اومدن گارسون و گرفتن سفارششون به پایان رسید.

~~*~~*~~*~~*~~*~~*~~*~~*~~*~~*~~*~~*~~*~~
از زمانی که وارد اتاق شده بودند کنار تخت راه میرفت و داشت لوهان رو سوال پیچ میکرد.

-نگفت چطوری راضی شده بیاد؟پس چرا وقتی من داشتم باهاش حرف میزدم میگفت نمیاد؟ چرا به حرف اون گوش داده؟ اصلا یعنی چی؟یعنی برای حرف های ما چهارتا اصلا ارزشی قائل نیست؟

لوهان که خسته سفر بود روی تخت دراز کشیده بود و داشت به غر زدن های سهون گوش میداد.
+سهون!محض رضای خدا یکم وسط حرفات نصف بکش سرم رفت.
از وقتی اومدیم و دیدی چان باهامون اومده کلی سوال پیچم کردی؛نه واقعا نمیدونم چطوری چان حاضر شد بیاد.

از روی تخت بلند شد و به سمت حموم رفت تا دوشی بگیره تا بلکه این خستگی راه کمی از تنش بیرون بره،در حموم رو که باز کرد قبل از وارد شدن داخل حموم با حالتی که انگار چیزی رو به یاد آورده به سمت سهون برگشت.
+البته من یه چیزی رو شنیدم که چان زمزمه کرد ولی خیلی مطمئن نیستم که درست شنیدم یا نه ولی مثل اینکه به رزی گفت تهدیدت رو یادت رفت بگی
من همچین چیزی شنیدم ولی نمیدونم درسته یا نه به جونگینم گفتم ولی اونم به به نتیجه ای نرسید که چرا چان ممکنه همچین حرفی رو زده باشه.

بعد برگشت و وارد حموم شد.
سهون که با شنیدن حرف لو به فکر فرو رفته بود وارد تراس شد و روی صندلی نشست.
-تهدید؟ رزی با چی میتونه چانیولو تهدید کنه اخه؟

Forgive me (S1)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora