پارت دوم🥀

231 53 7
                                    

بعد از ساعت ها گریه کردن و راه رفتن توی خیابون های شلوغ سئول به سمت آپارتمانش رفت.

وارد اتاقش شد و‌بدون این که لباس هاشو دربیاره خودشو انداخت رو تخت؛انقدر خسته بود که سریع خوابش برد.

از فردای اون روز چانیول دیگه اون چانیولی نبود که همه میشناختن از همه دوری میکرد،خودشو توی اتاقش زندانی کرده بود و کارای کمپانی رو هم به کای و سهون سپرده بود؛خودش هیچ حوصله ای برای کار کردن نداشت.

کار هر روز چانیول شده بود نشستن جلوی تلویزیون و پلی کردن فیلم های مشترکش با بکهیون یا این که چند ساعت به عکس های بکهیون زل میزد و به یاد خاطرات گذشتشون میوفتاد.

صدای تلفن بلند شد ولی حوصله صحبت کردن با دیگران رو‌ نداشت و طبق معمول این چند وقت تلفن رو پیغام رفت و صدای عصبانی سهون توی خونه پخش شد.

-چان بخدا اگه یه بار دیگه زنگ بزنم و جواب ندی خودم میام با دوتا دستام خفت میکنم؛مثل بچه ی آدم میری لباس عوض میکنی و پا میشی میای کمپانی
من دیگه دارم دیوونه میشم از دستت فهمیدی مرتیکه؟

چان پوزخندی زد و‌ خودشو روی کاناپه ولو کرد و به سقف زل زد.

~**~**~**~**~**~**~**~**~**~**~**~**~**~**~**~*

لوهان با چشم های منتظرش داشت سهون رو نگاه میکرد تا بالاخره تلفن رو قطع کرد.

+چیشد؟جواب داد؟ چیزی نگفت؟گفت میاد؟
سهون کلافه دست کرد توی موهاش و به صندلی تکیه داد و به صورت لوهان نگاه کرد.

-نه هیچی نگفت.عملا انگار داشتم با دیوار صحبت میکردم.
دیشب وقتی که خواب بود رفتم خونش روی زمین اتاقش پر از عکسای خودش و بکهیونه
بغل تخت پر از قرص‌های خواب و آرام بخش بود؛معلومه فقط با وجود اوناس که خوابش میبره چون اصلا متوجه نشد که کسی وارد خونش شده.
تو از بکهیون خبری نداری؟!

لوهان که انگار منتظر همین جمله بود روی یه صندلی نشست و شروع کرد به غر زدن

+نه بابا اونم انگار خودشو با یه ربات اشتباه گرفته همش یا مطبه یا بیمارستان توی اتاق عمل اصلا موفق نشدم ببینمش خودشو از همه قایم میکنه
حداقل از من که خودشو قایم میکنه ولی اون روز که با کیونگ حرف میزدم گفت دوبار باهاش صحبت کرده و گفته حالش خیلی خوبه و نمیدونه چرا انقدر همه بهش زنگ میزنن،دلیلی نداره ناراحت باشه و از این چرت و پرتا

-هوووف ما که تهش نفهمیدیم چرا اینجوری شد
اخه بکهیون و دنیل؟ نمیدونم چی بگم

همون لحظه در زده شد و منشی وارد شد.

*ببخشید مزاحم شدم؛ آقای شیو،آقای کیم و آقای دو منتظر شما هستند مثل این که آقای لی نمونه پارچه ها رو فرستادن؛آقای کیم و آقای دو پارچه هارو تایید کردن و الان فقط بررسی و‌تایید شما مونده.

Forgive me (S1)Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin