پارت نوزدهم🥀

106 25 25
                                    

♦️آهنگ پیشنهادی این پارت توی چنل گذاشته شده♦️
آیدی چنل: t.me/Magicalrose_ocean

به مناسبت بردشون توی فستیوالی که برگزار شده بود همه خونه لوهان و سهون جمع شده بودند.
لوهان سینی نوشیدنی ها رو از روی اپن برداشت و جلوی همه روز میز گذاشت.

-با چانیول صحبت کردم؛گفت سعی میکنه خودشو برسونه.

جونگین کمی به جلو اومد و لیوانی رو از توی سینی برداشت.
*چانیول وقتی که میگه سعی میکنه خودشو برسونه؛یعنی منتظرش نباشیم چون نمیاد.

سهون هم حرف جونگین رو با تکون دادن سرش تایید کرد.
+فعلا که انگار افتاد توی یه باتلاق که هر چقدر داره دست و پا میزنه بیشتر پایین میره.
توی این هفته هر روز رفته خونه پدر بزرگ تا باهاش صحبت کنه نامزدی رو بهم بزنن؛دنبال یه بهونه ای هستش که بهم بزنه ولی هیچی پیدا نمیکنه.

لوهان دستش رو روی شونه سهون گذاشت.
-رزی با کسی قبل چانیول رابطه نداشته؟ کسی که دوسش داشته باشه؟ اگه داشته نمیشه ازش کمک بگیریم؟

کیونگ سو به مبل تکیه داد و نچ بلندی گفت.
^نه فکر نکنم همچین شخصی باشه.اگرم بوده فکر نمیکنم رزی یارو رو اندازه چانیول دوست داشته باشه که حاضر بشه به خاطرش رابطه خودش با چان رو به خطر بندازه.

لوهان ناراحت به مبل تکیه داد و زیر لب زمزمه کرد
-بیچاره چانیول

+بیچاره؟ به نظرتون تقصیر خودش نیست ؟چند بار باهاش صحبت کردیم؟ گفتیم کاری که داری میکنی اشتباهه؟ شب مهمونی تولدت عملا به هممون گفت زندگیم به شما ها ربطی نداره.

^وارد رابطه شدن با رزی حماقت بزرگی بود که چانیول انجامش داد ولی خیلی هم نمیتونی چانیول رو سرزنش کنی...
بعد از اتفاقی که شب تولدش افتاد روز های بدی رو پشت سر گذروند.
چانیول به خاطر این با رزی توی رابطه رفت که از اون افکارِ راجب بکهیون و گذشتش با اون فرار کنه.
شاید خودش درک نکنه ولی چانیول برای فرار از بکهیون و اون اتفاقات به رزی پناه برد و پناهگاهی که انتخاب کرد،پناهگاه درستی نبود.

-یعنی الان چی‌ میشه؟چانیول راضی به ازدواج‌با رزی میشه؟

^هیچکدوممون نمیتونیم هیچ حدسی بزنیم.
فقط اینو هممون میدونیم که از آقای پارک هیچ چیزی بعید نیست!
مخصوصا که الان نقطه ضعف چانیول رو میدونه.

این دفعه سهون تکیشو به مبل داد و حرف کیونگ سو رو تایید کرد و شروع کرد به حرف زدن.
+کاملا باهات موافقم! شب مهمونی زمانی که همه رفته بودند.
فقط چند تا جمله کاری کرد که چانیول دیگه حرفی برای گفتن نداشته باشه.
پدر بزرگ من خوب میدونه چطور با حرف هایی که میزنه شخص مقابلشو مجبور به پیروی از خودش بکنه.

Forgive me (S1)Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz