chpter3

361 49 12
                                    

با زنگ آلارم گوشیم پاشدم که برا ساعت هفت تنظیم کرده بودم بلند شدمو طبق معمول خواب دیدم که واضح نیست برام خیلی ولی خب خواهرمو در حال فریاد کشیدن میبینم که بیشتر به کابوس میبره تا خواب!
اوووف الان فقط یه دوش میتونه منو خوب کنه
****************
ساعت ۷:۴۵دقیقه اومدم بیرون و خبری از کایلا نیس,خب تصمیم گرفتم که موهامو فر نکنمو سشوار بکشم فقط!صدا در اومد و باعث شد که دست از سشوار کشیدن موهام بردارم..خدارو شکر دیلایلا هس!

_عزیزم صبحت بخیر
بالبخند خیلی گرمی گفتمو به بوروس کشیدن موهام ادامه دادم

_صبح بخیر

_چیزی شده؟؟؟؟

_اوممم..نه نمیای صبحونه بخوریم سه تایی؟؟

_مامان بهت گفته که اینو بهم بگی؟
بااینکه جوابشو میدونم ولی پرسیدم

_نههههه
پرسشی جواب داد

_میدونم خودش گفته
برا اینکه لو نده سریع از اتاقم رفت بیرون و باعث شد بخندم.

موهام خیلی خوب شدن و دوس دارم که هیچوقت کوتاهشون نکنم.ارایش کردم ولی خیلی ملایم و من اصلا عقاید های دومینیکا رو قبول ندارم و اون خیلی غلیظ ارایش میکرد.
یه بلوز خیلی رسمی مشکی استین بلند با شلوار پارچه ای مشکی خیلی تنگ و کفش پاشنه بلند خیلی بهم میومد. وهمیناروهم پوشیدم.بلوزم رو داخل شلوارم کردم و بخاطر حریر بودن پارچش افتاد رو شلوارم ولی خب هنوز تو شلوارم هست وپاهای بلندم کاملا مشخص شد!

از پله ها پایین اومدموبادیدن مامانمسوپرایز شدم.اون دست به صبحونش نزده ومث که بادیلایلا منتظر من بودن و باید بگم مامانم سوپرایز شد بادیدنم.چون هم ارایش کرده بودم و هم موهم دورم بودو دم اسبی نبسته بودمش.

_صبح بخیر

_سلام
خیلی سرد جواب دادم

_بیا منو خواهرت منتظرت بودیم

_میل ندارم

_بشین

_نه مامان دیرم شده و فقط میتونم قهوه بخورم

_ولی خب من امروز قهوه درست نکردم

_من قهوه میخام

_خب پس تا آماده میشه بیا و یه خورده پنکیک بخور

_میلم نیس
بادادم مو به تن خودم سیخ شد و مامانم هم پرید و دیلایلا که بیخبر از ماجرای دیشب بود با تعجب به منو مامانم نگاه میکردو باچشماش میخاست تا توضیح بدم براش ومن با چشم غره جوابشو دادم
قهوم حاضر شدو من یه قلوپ بیشتر نخوردم ازش و ازخونه زدم بیرون و بیشتر برا میخام لجشو در بیارم و من اصولا اینجوری نیستم و رو مامانم اینجوری میشم

بایه تاکسی خودمو به دانشگاه رسوندم و باصحنه خوبی مواجه شدم.اوه,اون کایلاس؟؟؟؟؟
اون خیلی فرق کرده و ارایشش بیشتر بیشتر شده و این عاااالیه و بهش میاد.اون به ماشین دودر آلبالوییش تکیه داد و موهاش رو فر کرده .منو که دید باسرعت به سمتم اومد و لپمو بوسیدومن هنوز محوشم

_اوه خدای من اینو ببین!قول میدم میدزدنت دختر!!

_بیا بریم جای همیشگیوجون من این حرفارو ول کن و راه بیوفت

پشت سرش راه افتادم و رفتیم به پاتوق همیشگی!

_خب دنی بیا یه کاری کنیم؟

_چی؟

_من کاملا میتونم بفهممت میدونم که داری عذاب میکشی

_خب...

_خب میگم منم از وقتی مامانم مرد همه چیز بهم ریخت و بابام بدتر شده و نسبت به کارش تعصبی تره و کارشو به من ترجیح میده..

_خببب...من میدونم اینارو ولی خب به چی میخای برسی؟؟

_به اینکه..فرار کنیم!-_-

_چییییییی؟نه کایلا اینو ازم نخواه

_من دقیقا ازت اینو میخام

_اوه واسه تو راحته من عمرا اگه بتونم!

_دارم کاری میکنم که هردومون راحت شیم.

_میدونم ولی خب..

_ولی خب نداره که.امشب هم ساکتو ببندو ساعت ۱۲میام دنبالت که بریم!

_کجا بریم؟؟؟؟با چه پولی؟؟؟؟
امیدوارم بگه فکر اینجاشو نکردم

_به نکته ی خوبی اشاره کردی ولی خب باید بگم من اونقدر زرنگ هستم که به اینجاشم فکر کردم!(چقدر گفت!!!!)
باخنده شیطانی که کرد منو ترسوند!

_میتونم بفهمم چه فکری تو سرته؟؟

_البتته,بابام به مدت یک ماه یا بیشتر میره نیویرک.من هم رمز گاو صنوقشو دارم و پولارو بر میدارم و باید بگم تا آخر عمرمون پول هس.

_بنظرم فکر خوبی نیس

_دیوووونه(نه دنی دیوونه تو ادم عاقل )خواهش میکنم تنهام نذار!

_باشه
بی مکث و بی فکر گفتم.یعنی کار درستی میکنم؟؟؟؟!

_عالیه
دست زدو بغلم کردو من هنوز مطمعن نیستم!

_اها راستی,میریم یه شهردیگه و تا شب باتحقیق بهت میگم.

_باشه ولی من راضی نیستم ومنم تا جایی که بتونم پول میارم.

_هرجورراحتی!

باهم:کلااااااس!

واای میخام فرار کنم از این زندگی کوفتی راحت بشم!وااااای حالا چجور پول ببرم؟!؟!؟!؟!؟!-_-
************

ببخشید که دیرشد!!!!
بازهم دوست دارم نظراتتنوبدونم!

یادتون نره که منو با voteهاتون خیلی خوشحال میکنین!پس یادتون نره!

دوستون دارم!^_^بعدی رو زودتر میذارم!بوس بوس بوس

Lantern{Liam.P}Where stories live. Discover now