XIII

9 3 0
                                    

سو جلوتر اومد و جونگكوک توى حركتى نامجون رو جلوى پاش هل داد كه پسر جلوى مرد روى زانوش افتاد و جونگكوک اسلحه رو سمت سو گرفت اين بين تهيونگ بود كه با ديدن استادى كه اون رو به اينجا كشونده بود تا براى درمان پسر به اونجا بره و حالا از قضا پدر جونگكوک از اب در اومده بود دهنش براى هر حرفى باز مونده بود و صدايى نميساخت

"جئون سو..."

مثل زمزمه گفت و نگاه جونگكوک روش نشست نگاه دلتنگ.. ترسيده... غمزده... و جست و جو گر.. تموم چهره پسر رو تماشا ميكرد تا متوجه زخم يا هر نشونه اى توى وجود پسر پنيک كرده بود و بدون خم كردن دستش يا عوض كردن جهت عقب رفت و ميز رو دور زد كنار تهيونگ رفت و تا خواست حرفى بزنه تو اغوش پسر فرو رفت و دستاش توى هوا موندن تهيونگ با دست ازادش محكم پسر رو به خودش ميفشرد و درد. دست بسته شدش رو كامل از ياد برد و دلتنگانه حلقه اغوش رو تنگ تر كرد ولى با ديدن اينكه حس اغوش متقابلى از پسر دريافت نميكنه خواست اغوش رو بشكنه كه دست ازاد پس دور گردنش حلقه شد و تنش رو محكم تر به تن تهيونگ چسبوند و توى حركت سريعى چرخوندش اونقدر سريع كه تهيونگ حتى نفهميد دستبند قفلش شكسته و تيكش توى دستش مونده و حتى به كنارى پرت شده فقط در اغوش نرمى فرود اومد و بعد صداى گلوله پذيراى سوت زدن گوشش از نزديكى گوشش به شليک شدن چشم باز كرد كه نگاه جونگكوک روش نشست

"تهيونگ هيونگ! حالت خوبه؟.."

تهيونگ به پسر كه بدنش سپر برخوردش به زمين بودن نگاهى انداخت كه جونگكوک سريع سرش رو بغل كرد و روى زمين دراز كشيد

"هيونگ لعنت.. نيرو فرستادن... اخ.."

نگاهش به دست روى پهلو پسر و بعد سرخى دستش افتاد كه بى اختيار داد زد...

"نههههه"

"نههههه"

با صداى مرد از توى فكر پريد و متوجه جو سنگين شد

هنوز همونجا بودن اسلحه كوک رو به روى پدرش و نامجون روى زمين خيره به پسر و اسلحه يونگى كنار تهيونگ به سمت پسر بود و مرد ناشناسى كه جين صداش ميزدن دم در پنيک كرده به جونگكوک خيره بود و بى هوا اشکى ريخت

"تموم عشقت يه دروغ بزرگ بود كيم نامجون؟!..."

پسر ناشناس گفت و نامجون با بهت سمتش برگشت

"تو گفتى كوک مرده.. پس اين كيه..."

"جين من بهتو توضيح ميدم... "

كوک خودش رو به كنار تهيونگ رسوند و توى يه حركت بغلش كرد تهيونگ از ترس دژاور شدن اتفاقى كه ديده بود سريع بغل رو شكست و از بازوى پسر گرفت و نگاهش كرد

"خ.. خوبى؟.."

"اره"

جين سريع تر از انتظار همه خودش رو به جمع دو نفره رسوند و دست كوک رو توى دستش گرفت اما پسر به سرعت پسش زد و يه قدم به تهيونگ نزديک تر شد و تهيونگ دستش رو مراقبانه دور كمر پسر گذاشت

TAEKYWhere stories live. Discover now