『𝑃𝑡.03』

370 60 22
                                    

فلیکس ناباور به دختر و پسرهایی که با لباس های روزمره و استایل های خودشون توی حیاط مدرسه تردد میکردن زل زده بود.
انگار‌تنها کسی که قانون پوشیدن فرم مدرسه رو رعایت کرده بود خودش بود...
دست های فردی شونه هاش قرار گرفت
فلیکس سمت اون شخص برگشت و با پسری نسبتا ریزجثه و موهای آبی تیره مواجه شد...
با خودش گفت
تو این مدرسه بچه ها حتی حق دارن موهاشونو رنگ کنن؟ چقدر عجیب...

پسر لبخند دندون نمایی به لیکس زد
"جدیدی؟"

لیکس دستپاچه جواب داد:

"فکر کنم اره"

" عه.. بزار خودمو معرفی کنم"

جیسونگ دستش رو دراز کرد و بانشون دادن لبخند لثه ایش گفت:

"سلام من هان جیسونگم،به مدرسه ی ما خوش اومدی"

فلیکس با تردید دستش رو جلو برد و دست های اون پسر رو فشرد

"خوشبختم منم لی فلیکسم"

"خب فلیکس میدونی کلاست کجاست؟"

"عام، نه ولی میدونم باید برم کلاس 1_6"

"اوه پسررر تو هم کلاسی منیییی"

فلیکس ته قلبش بابت این اتفاق خوشحال شد چون جیسونگ احتمالا اولین دوستش توی مدرسه ی جدید میشد
"واقعا؟ چقدر خوببب"

"امروز احتمالا اقای فیلد نمیاد کلی وقت داریم میتونیم خوش بگذرونیم"

فلیکس از شنیدن اسم معلم متعجب شد

"فیلد؟"

جیسونگ انگشت هاشو بین انگشت های فلیکس قفل کرد و باهم به سمت مقصدی که فلیکس نمیدونست دقیقا کجاست راه افتادن

"اره دورگه اس پدرش امریکاییه انگار،اینجا خارجی زیاد داریم،فکرکنم توام با توجه به اسمت خارجی باشی فلیکس"

"عام...اره من استرالیایی ام"

جیسونگ سرجاش ایستاد و بعد با حیرت به فلیکس گفت:

"اوه واووو، فکر کنم چان حسابی از دیدنت خوشحال بشه فلیکس"

به راهروی مدرسه رسیدن و وارد ساختمون مدرسه شدن

"چان؟"

"یکی از دوستامه اونم مثل تو استرالیاییه"

فلیکس ذوق زده لبخند زد و دست جیسونگ رو فشار داد

"جدی میگی؟ میشه باهم اشنامون کنی؟"

"اره اره ، اصلا الان داریم میریم با دوستام اشنا شی"

فلیکس از اینکه تونسته بود انقد راحت دوست پیدا کنه خوشحال بود چون خودش عمرا میتونست با کسی ارتباط بگیره و دوستی پیدا کنه.

بعد از بالا رفتن چهار تا طبقه جیسونگ در پشت بوم رو باز کرد و خودش اول پا روی سقف مدرسه گذاشت و فلیکس رو هم به دنبال خودش کشید

𝐀𝐦𝐧𝐞𝐬𝐢𝐚Donde viven las historias. Descúbrelo ahora