(اسم بچه چیه؟) Pt.23

1.7K 272 432
                                    

اگه تهیونگ یکم بیخیال تر بود، دیشب رو میتونستن خوش بگذرونن ولی باز هم قوانینی که وضع کرده بود، این اجازه رو نمیداد که تو خونه ی پدر و مادر جونگکوک، اونم در حالی که بارداره رابطه داشته باشن!
میتونستن وقتی برگشتن‌ خونه، با خیال راحت و بدون استرس چیزی، کارشون رو انجام بدن!
که جونگکوک کاملا مخالف این قضیه بود و کم مونده بود سر این موضوع باهم دعواشون بشه ولی همه چیز به خوبی تموم شده بود.

الان هم ساعت نه صبح بود و تهیونگ با تکون خوردن جونگکوک تو بغلش، کم کم هوشیار شد.
از اونجایی که پسرکش به شدت بدخواب بود، مجبور بود یا خودش اون رو بغل کنه یا یه بالشت تو بغلش جا بده که اجازه نده با چرخیدنش، قندعسلشون رو له کنه.

وقتی جونگکوک باز هم خواست تو بغلش بچرخه، خنده ی بی صدایی کرد و دوباره سرجاش برگردوندنش.
پسر شیطونش رو نمیتونست هیچ جوره نگه داره!

با یادآوری اینکه باید برن صبحانه بخورن، انگشت هاش رو لای موهای فندقی جونگکوک فرو برد و به آرومی صداش زد.

تنها واکنشی که گرفت، زمزمه های زیرلب جونگکوک بودن که چیزی ازشون نفهمید. آروم خندید و این بار، موهای لختش رو از روی پیشونیش کنار زد. بوسه ی آرومی روی همون قسمت کاشت و یکم بلندتر صداش کرد:
-جونگکوکم...بلند شو باید بریم صبحونه بخوریم.

پسر کوچیکتر که هنوز میخواست بخوابه، زیر لب نق زد و از بغل تهیونگ بیرون اومد. همون طور که انتظار میرفت، به اون طرف چرخید و کم مونده بود کاملا روی شکم بخوابه که تهیونگ گرفتش و به جای قبل برش گردوند.

-آه خدایا فقط دو ماه دیگه این فسقلی رو له نکنه ممنونت میشم!

جونگکوک که به لطف تکون های تهیونگ تقریبا بیدار شده بود، با دیدن چهره اش، لبخند کیوتی زد و سرش رو کنار گردنش گذاشت:
+صبحت بخیر ته ته.

تکخندی زد و کمرش رو نوازش کرد:
-صبح تو هم بخیر نفسم. بلند شو بریم یه چیزی بخوری، فندقم گشنشه حتما.

+منم گشنمه!!!

با کمک تهیونگ، روی تخت نشست و بعد همون‌طور که خمیازه میکشید، از اتاق بیرون رفت تا دست و صورتش رو بشوره. تهیونگ هم با چندتا حرکت کششی روی تخت نشست و منتظر موند تا بعد از جونگکوک بره و صورتش رو بشوره.

بعد از بیست دقیقه، جفتشون آماده شدن و دست تو دست، به سمت میز صبحانه که خانم جئون براشون تدارک دیده بود رفتن.

سونگ تاک هنوز خواب بود و از اونجایی که خانم جئون میخواست در مورد موضوعی با بچه ها صحبت کنه، کسی بیدارش نکرد.

All Of My Life 2🧚‍♂️Donde viven las historias. Descúbrelo ahora