پسرک بعد کلی راه رفتن روی نیمکت داخل پارک نشست و به این نتیجه رسید که واقعا شانسی نداره
چون فاک بهش اون نزدیک ده تا شرکت برای استخدام رفته بودقرار نیست چون نتونسته دانشگاهش رو تموم کنه مهارتی نداشته باشه
اون یکیو تو خونه داشت که نباید نا امیدش میکرد پس دوباره بلند شد و به سمت اخرین آدرسی که تو برگه داشت راه افتاد
°°°°°°°°°°°°°°
اوو فاک پسر با خودش فکر کرد چقدر خفنه
یه نگاه به تیپش انداخت یه تیشرت سفید که زیرش یه بلوز راه راه آبی سفید پوشیده بود با شلوار جین آبی
خب خیلی بد نبود نه؟هعی کامان بوی تیپت عالیه
فایتینگبعد سمت ورودی رفت .......
°°°°°°°°°°°°°°°°
نقشرو رو میز بزرگ وسط اتاق انداخت
_من اون پیر مرد دیک فیسو میکشمممم نااام
مرد مو مشکی با داد گفت و روی صندلی ولو شد
نامجون که از اولش هم با خونسردی نظاره گرش بود بود زیر چشمی نیم نگاهی بهش انداخت و با اه غلیظی کامل برگشت سمتش
_بیخیال همین یکی دوروزه درستش میکنیم نیاز به اینهمه داد و بیداد نیست بخوای از دید شهردار نگاه کنی خب درسته مجوز ساخت بیشتر از ۸ طبقه واقعا غیر قانونیه
جونگکوک نگاهی به رفیقش انداخت و با تمسخر گفت
_عهه بعد دوماه فاکی که من رو نقشه کار کردم برمیگردی می بیشتر از ۸ طبقه مجاز نیست ؟؟؟!!واقعا؟
پسر بزرگتر امد حرفی بزنه که چند تقه به در خورد
بفرمایید گفت و منتظر موندمنشی با دستپاچگی حاصل از داد و بیداد چند دقیقه قبل رئیسش با تته پته گفت
_قر..بان بهتون تلفن کردم.... جواب ..ندادید... عاه یکی امده برای استخدام...بهش بگم بعد.....
_بفرستش تو
نامجون وسط حرفاش پرید گفت و برگشت سمت رفیقش ک همچنان روی صندلی لش کرده بود
_ پاشو جمع کن خودتو
KAMU SEDANG MEMBACA
My pain
Romansa*ژانر: harsh _Romans _bdsm_esmat_sad *کاپل_kookv *خلاصه : *طی اتفاقاتی تهیونگ برادر کوچیکش رو از همه مخفی میکنه تا بتونه ازش محافظت کنه *در این بین جئون جونگکوک رئیس شرکت gensler که جزو ۱۰ شرکت برتر معماری در سراسر جهانه در پشت شرکتش یه قاچاقچی...