Chapter 1

2.8K 209 36
                                    

Finding love in paradise

"هیونگ! من خیلی هیجان زدم! قراره بریم هاوایی!" جونگکوک در حالی که به تهیونگ میزد با هیجان گفت

"میدونم! من میخوام موج سواری یاد بگیرم!" ته خندید و ژست موج سواری گرفت

بی تی اس از ون های مشکیشون پیداه شدن و سمت فرودگاه اینچئون قدم برداشتن، فن ها با نزدیک شدن به اعضای مورد علاقشون با اونها خداحافظی میکردن.

تهیونگ از پشت مکنه رو بغل کرده بود و بقیه ی اعضا جلو تر از اونا حرکت میکردن.

"یا! هیونگ! اینطوری نمی‌تونم راه برم! تو خیلی سنگینی!" جونگکوک گفت و از بغل تهیونگ بیرون اومد

"اوه جونگکوکککککککک! با من بیا!" جیمین از جلو گفت

جونگکوک پشت تهیونگ دوید "نه! من با تهیونگ میام!"

تهیونگ به عقب نگاه کرد و به پسر کوچیکتر لبخندی زد ولی جونگکوک نگاه تهیونگ رو نادیده گرفت و به فن ها سلام کرد

در آخر همگی سوار هواپیما شدن و سر جاهاشون نشستن.

جین و نامجون

جیمین و جونگکوک

تهیونگ و جیهوپ

و در آخر شوگا و بالشتش

تهیونگ و جیهوپ شیطنت میکردن و به چیزای احمقانه میخندیدن، جونگکوک صدای اونا رو می‌شنید و نمیدونست چرا اما دلش میخواست کنار تهیونگ بشینه یجورایی حس میکرد حسودیش شده

جیمین کنارش خوابش برده بود و سرشو گذاشته بود رو شونه‌ش

'آه ، این هیونگ.' جونگکوک با خودش فکر کرد

یه دفعه جیهوپ بلند شد و سمت دستشویی رفت، جونگکوک حس کرد یکی داره به پشت صندلیش میزنه و وقتی برگشت تهیونگ رو دید که مثل یه بچه شده بود

"آیش! مثل یه بچه کوچولو رفتار نکن!" جونگکوک سرزنشش کرد

"کوکی! بیا کنار من بشین! من حوصلم سر رفته!!" تهیونگ گفت

"نه! اونجا جای هوپیه!"

تهیونگ باعث شد جونگکوک خجالت بکشه

"پس جیمین چی هیونگ؟" جونگکوک پرسید

"جیهوپ می‌تونه کنار اون بشینه. فقط سرشو از روی شونه‌ت بردار! .... بیا اینجا"

تهیونگ به جلو خم شد و سر جیمینو از روی شونه جونگکوک بلند کرد

جونگکوک از سر جاش بلند شد و کنار تهیونگ نشست، وقتی جیهوپ برگشت روی جیمین پرید و شروع به بازی کردن با صورتش کرد

جیمین بیدار شد و نالید "اوه! کیوتتتتتتت!" جیهوپ با سرگرمی گفت

"جونگکوککک! چطور تونستی منو با این تنها بزاری؟!" جیمین در حالی که جیهوپ داشت با صورتش بازی میکرد گفت

تهیونگ و جونگکوک سر جاشون قهقهه زدن

"ببخشید هیونگ!" جونگکوک با خنده گفت

در ادامه پرواز همه سر جاشون موندن درحالی شوگا پشت سرشون خواب بود

به زودی ماجراهایی اتفاق می افتاد.
جونگکوک مطمئن بود که می تونه همون قدر که عاشق تهیونگه تهیونگ رو عاشق خودش کنه.

________

سلام به همگی امیدوارم از پارت اول خوشتون اومده باشه ، چپتر های بعدی طولانی خواهند بود..
بچه ها فکر کنم این سومین فیکی حساب شه که دارم ترجمه میکنم😂
اگر بقیه فیک ها رو نخوندید میتونید توی اکانتم پیداشون کنین💖✨

⭕باید یه توضیحاتی راجب این فیک بدم و خیلیییییییییی ممنون میشم اگه بخونیدش تا وسط داستان برای هچیکس مشکلی پیش نیاد

اول اینکه نویسنده این داستان گفته برای داستانش هاوایی رو انتخاب کرده چون اونجا زندگی می‌کنه

دوم گفته از سال ۲۰۱۳ آرمی بوده و این فیکو ۲۰۱۵ اپ کرده و نوشته و گفته چون آرمی قدیمیه بخاطر کلمات و ... امیدواره ازش ناراحت نشین

مورد سوم که خیلی مهمه اینه که این فیک یجورایی یچیزیه که انگار شما دارید زندگی واقعی اعضا رو میخونید ولی میخوام خواهش کنم هیچکس این‌جوری فکر نکنه و با واقعیت مقایسه‌ش نکنههههه چون همینطور که همه میدونین این فقط یه داستانه و هیچی قرار نیست واقعی باشه یا طبق واقعیت باشه پس همگی بیاید فقط از خوندنش لذت ببریم 💞

و مورد چهارم بچه ها تو این فیک میتونید اعضا رو تو دوره ی جوونیشون (همشون الانم جوونن😂 نمیدونستم چجوری بگم که درست بشه😂) تصور کنید نه زمان حال ✨

در آخر امیدوارم که از فیک خوشتون بیاد

Finding Love In Paradise Where stories live. Discover now