Taehyung's POV
"تهیونگ"
سر جام یخ زدم. مطمئن نبودم داره چه اتفاقی می افته، بنظر میرسید که جین هم مثل من گیج شده.
"شما دوتا دارین چیکار میکنین؟" جین پرسید و سکوت رو شکست.
"جیمین منو از تخت هول داد و من افتادم ولی اونو هم با خودم کشیدم. اونم افتاد روی من که شما ها اومدید." جونگکوک توضیح داد. "چیزی که دیدید سوتفاهم بود."
من همون طوری مثل گوزنی که میپره جلوی ماشین سرجام ایستاده بودم. چرا نمیتونم تکون بخورم؟ من حسود نیستم، هستم؟ من حتی اونو درست نمیشناسم!
"میدونی.." در آخر گفتم. "اگه شما دوتا قرار میزارید بعدش-"
"اینطور نیست ته!" جونگکوک اعتراض کرد.
"درست میگه." جیمین اضافه کرد. "تازه اون همین الانشم عاشق- اوه!"
جونگکوک جیمینو تکون داد چون داشت باعث میشد بدبخت بشه.
ابرومو بالا بردم و با شک نگاهی بهشون انداختم که جونگکوک فقط لبخند زد. اونا دارن یه چیزیو ازم مخفی میکنن.
"اوکی. خب متاسفم که مزاحمتون شدم. میتونم برم یه وقت دیگه برگردم یا-"
"نه!" جونگکوک فریاد زد. "جیمین داشت میرفت. نه جیمین؟"
"کی گفته؟" جیمین گفت.
"من میگم!" جین هم وارد عمل شد. "باید باهات حرف بزنم."
"راجب چی؟"
"فقط باهام بیا!" جین هیونگ گفت و گوش جیمین رو گرفت و کشیدش بیرون و در هم پشت سرش بست.
"تهیونگ، لطفا اشتباه فکر نکن. ما واقعا رابطه ای نداریم."
شونه ای بالا انداختم. "واقعا برام مهم نیست."
دروغ گفتم.
"تو که ازم عصبانی نیستی، نه؟" جونگکوک پرسید.
آره، عصبانیم!
"البته که نه. این به خودت مربوطه نه من."
جونگکوک لبخند زد. "خوبه. خوشحالم که درک میکنی."
درک نمیکنم! هر لحظه که با تو ام حس میکنم دیوونه شدم! همیشه وقتی پیشتم عصبی میشم! حس گیجی و سردرگمی میکنم. من این احساساتو دوست ندارم. این احساسات خیلی عجیبه.
"منم خوشحالم جونگکوک." گفتم و لبخندی زدم که اون اخم کرد. "چیشد؟ چیز اشتباهی گفتم؟"
سرشو تکون داد. "نه. فقط اینکه اسممو گفتی متفاوت بود."
انقدر منو گیج نکن.
"جونگکو- منظورم اینه که کوکی. میتونم ازت یه چیزی بپرسم؟"
YOU ARE READING
Finding Love In Paradise
Romance[Completed] بی تی اس برای فن میت و یه تعطیلات یک ماهه به هاوایی میرن، آیا جونگکوک و تهیونگ تو این مدت احساس واقعیشونو بهم اعتراف خواهند کرد؟ "ازت متنفرم چون به شدت میخوام باور کنم تهیونگم برگشته." "جونگکو-" "ازت متنفرم چون به شدت میخوام اون لبهای س...