Jungkook's POV
"برمیگردیم کوکی!" ته همونطور که در آسانسور بسته میشد فریاد زد.
چه خبره؟ اونا کجا رفتن؟
شونه ای بالا انداختم و سمت میز برگشتم.
"جونگکوک! نوشابه ها کجان؟" نامجون پرسید.
درسته! من و جیمین قرار بود بریم نوشابه بخریم.
"جیمین منو ول کرد و با جیهوپ و ته رفت." آهی کشیدم و روی صندلی نشستم.
"خب زنگ بزن بفهم کجا رفتن و به جیمین بگو نوشابه بخره." جین گفت. "غذامون همین الانشم حاضره."
گوشیمو برداشتم و به جیمین زنگ زدم.
جیمین_ جونگکوکیییی!
جی کی_ هیونگ! شما کجا رفتین؟
جیمین_ یه رازه. هه هه هه
جی کی_ جین هیونگ گفت نوشابه بخر!
جیمین_ وایسا... تهیونگا! این اطراف نوشابه دارن؟ ... اونجا؟ .... دو تا پک کولا بردار!
جی کی_ هیونگ، شما دارین چیکار میکنین؟
جیمین_ اجازه ندارم بگم، ولی تهیونگ میخواد بدونه رنگ مورد علاقت چه رنگیه.
جی کی_ چی؟ قرمز. ولی چر-
جیمین_ خوبه. خب الان باید برم. بای!
قبل از اینکه من بتونم حرفی بزنم گوشی رو قطع کرد. خب همه چی عجیبه.
"خب چی گفت؟" نامجون پرسید و دستشو دور جین حلقه کرد.
"نوشابه خرید."
جین لبخند زد و سمت نامجون برگشت و لبهاشو بوسید.
اوه! از وقتی ما راجبشون فهمیدین، همش تو همن.
"نمایش عمومیه!" فریاد زدم.
نامجون به من نگاه کرد و جین سرخ شد و پایینو نگاه کرد. زبونمو برای نامجون در آوردم. خوشبختانه بعدش توسط گارسون که سمتمون اومد نجات پیدا کردم.
"آره!" با تشویق گفتم. "شوگا هیونگ! غذا رسید!"
اون روی صندلی کنار استخر در حالی که یه چتر بالای سرش بود خوابیده بود.
"بیارش اینجا. من برای اینکه بخوام بیام اونجا خیلی تنبلم." شوگا گفت.
با اکراه کاری که بهم گفته شد رو انجام دادم. هیچوقت
نباید از شوگا چیزی پرسید.وقتی برگشتم سر جام غذا رو بین همه پخش کردم. کنارم یه صندلی خالی بود که اونو برای تهیونگ نگه داشته بودم.
من برگر و سیب زمینی سرخ شده سفارش داده بودم و برای تهیونگ هم ناچو که خیلی خوب بنظر میرسید.
خب تا اون اینجا نیست... میخواستم یه تیکه از ناچو بردارم که یه دفعه دستی روی چشمام قرار گرفت.
YOU ARE READING
Finding Love In Paradise
Romance[Completed] بی تی اس برای فن میت و یه تعطیلات یک ماهه به هاوایی میرن، آیا جونگکوک و تهیونگ تو این مدت احساس واقعیشونو بهم اعتراف خواهند کرد؟ "ازت متنفرم چون به شدت میخوام باور کنم تهیونگم برگشته." "جونگکو-" "ازت متنفرم چون به شدت میخوام اون لبهای س...