Taehyung's POV
ما به جایی رسیدیم که حدس میزنم هتلمون بود. جونگکوک بهم گفت دنبالش برم تا بریم به اتاقمون.
در رو باز کرد و من وارد محوطه ی اتاق شدم، ولی متوجه شدم یه چیزی عجیبه.
"چرا همه ی بالشت ها روی یه تخته؟" پرسیدم.
دیدم که تکونی خورد. "اوه، بابتش متأسفم. من، آه، بالشت هاتو زیاد برمیدارم."
خندید و دو تا از بالشت ها رو توی تخت من گذاشت. عجیبه.
"خب." بهش نگاه کردم. "از کجا قراره شروع کنیم؟"
جونگکوک با گیجی بهم نگاه کرد. "منظورت چیه؟"
"میدونی. اینکه کمکم کنی یادم بیاد؟"
شونه ای بالا انداخت. "واقعا نمیدونم."
سکوت کردیم و روی تخت هامون نشستیم. اتاق رو چک کردم و متوجه شدم یه چیزی روی میزه.
"اون گوشیه منه؟" پرسیدم.
به طرفی که اشاره کرده بودم نگاه کرد.
"آره."
برش داشتم و صفحشو باز کردم. صفحه ی زمینه ی گوشی عکس جونگکوک درحال میگو خوردن بود. با دیدن اون عکس قهقهه زدم.
"حدس میزنم ما واقعا خیلی نزدیک بودیم."
اون به عکس نگاه کرد. "آره! اینو عوض کن!"
خندیدم و سعی کردم صفحه ی گوشیمو باز کنم ولی متاسفانه رمزشو یادم نمیومد.
"رمز گوشیمو بهت گفتم؟"
سرشو تکون داد. "من ازت پرسیدم ولی همیشه ردش کردی."
"چرا؟"
جونگکوک شونه ای بالا انداخت. "نمیدونم."
ما دوباره ساکت نشستیم ولی خوشبختانه در به صدا در اومد.
جونگکوک بلند شد و در رو باز کرد و من دوباره به گوشیم نگاه کردم.
چرا من باید عکس اونو بزارم تصویر زمینه؟ این عجیب نیست؟
گوشم شروع به زنگ زدن کرد. میتونستم صدای خنده های آرومی رو بشنوم. دیدم تار شد و سایه ای از فردی که میگو میخورد دیدم. حدس میزنم اون جونگکوک بود. سعی کردم بتونم اون صحنه رو کامل ببینم ولی انگار مغزم به جمجمهم ضربه میزد. خیلی دردناک بود.
وقتی جونگکوک صدام کرد به خودم اومدم. گوشی رو کناری گذاشتم و رفتم. ترسناک بود.
وقتی رفتم سمت در هوپی هیونگ رو دیدم و اون لبخند بزرگی به من زد.
"تهیونگا!"
"هوپی!"
مکثی کرد. "تو منو یادت میاد؟"
"نه. ولی یادمه بهم گفتی میتونم ایجوری صدات کنم."
"اوه." دستشو روی شونم انداخت و منو سمت بیرون هل داد. "درسته. الان باید بریم اتاق شوگا."
YOU ARE READING
Finding Love In Paradise
Romance[Completed] بی تی اس برای فن میت و یه تعطیلات یک ماهه به هاوایی میرن، آیا جونگکوک و تهیونگ تو این مدت احساس واقعیشونو بهم اعتراف خواهند کرد؟ "ازت متنفرم چون به شدت میخوام باور کنم تهیونگم برگشته." "جونگکو-" "ازت متنفرم چون به شدت میخوام اون لبهای س...