Chapter 9

632 70 22
                                    

Taehyung's POV

"جونگکوکو بده به من."

"راجب چی حرف میزنی جیمین؟" گیج پرسیدم.

"دارم بهت میگم جونگکوکو ول کن. من ازش مراقبت میکنم. اگه خیلی طولش بدی ممکنه به خودت و اون آسیب بزنی."

با تمسخر گفتم. "مهم نیست." سعی کردم کنارش بزنم ولی اون بازومو گرفت.

"کاری نکن بهت صدمه بزنم ته."

"نه جیمین. کاری نکن من بهت صدمه بزنم."

پوزخندی زد و سرشو خم کرد. "چرا نه؟ میتونی اسم یه نفر دیگه هم به لیست کسایی که بهشون صدمه زدی اضافه کنی."

پیراهن جیمینو گرفتم و چسبوندمش به دیوار.

"من هیچوقت ولش نمیکنم." بهش خیره شدم و گفتم

اون بازم ادامه داد و بهم پوزخند زد. "دیر یا زود تو ولش می‌کنی و جونگکوک مال من میشه."

جلو کشیدمش و دوباره کوبیدمش به دیوار. "حواست باشه چی میگی جیمین. ما فقط اعضای یه گروه نیستیم. ما بهترین دوستای همیم."

سمت پایین پرتش کردم و ولش کردم. اون خودشو تکوند و من روی زانو هام فرود اومدم و سرم رو به پایین خم شد.

"ببین، من نیاز ندارم هیچکس بهم یادآوری کنه چه اتفاقی قراره بی افته. خودم بخوبی ازش خبر دارم." در حالی که با چشمای اشکی به جیمین نگاه میکردم گفتم. "من فقط می خوام مثل گذشته به زندگیم ادامه بدم. کسی می‌تونه اینکارو برام بکنه!؟"

مشتمو به زمین کوبیدم. مشتریا همچنان از کنار ما عبور می کردن و طوری به من نگاه میکردن انگار دیوونم.

جیمین سمت من اومد و دستشو روی شونه‌م گذاشت،احساس گناه از کل صورتش مشخص بود.

"متاسفم تهیونگ. نمیخواستم اونا رو بگم."

ایستادم و بغلش کردم. "اشکالی نداره جیمین. تو فقط به آینده فکر کردی. ازت بخاطرش ممنونم. میدونم تو برای همه بهترین رو میخوای."

اون ازم فاصله گرفت و لبخند زد. "دوستیم؟"

"دوستیم."

قبل از اینکه جیمین برگرده سر میز دستشو گرفتم، اون گیج بهم نگاه کرد و من قبل از حرف زدن نفس عمیقی کشیدم.

"بهم قول بده.... قول بده وقتی اینجا نباشم از جونگکوک مراقبت میکنی."

"ته-"

"قول بده."

لبخند زد و سرشو تکون داد. "قول میدم."

آهی کشیدم و سمت میز حرکت کردم و جیمین هم پشت سرم اومد.

کنار جونگکوک نشستم، اون سمتم برگشت و لبخند زد. "ته ته، شما دوتا کجا رفته بودید؟"

"دستشویی." گفتم.

Finding Love In Paradise Donde viven las historias. Descúbrelo ahora