سلااااام به همگی...
این سری دوم رمان های M.E.D هست رمان هایی با شخصیت های یکسان اما داستان های مستقل و بدون ربط به هم
سری اولش رو در صورتی که علاقه داشته باشید توی همین پیج میتونید بخونید♡
امشب تولدمه پس تموم داستان رو تا اینجا توی همین پارت براتون آپ میکنم🫂
توضیحی که لازمه اینجا بدم اینه:⛔️⛔️
توی این رمان سه دسته گرگ داریم علاوه بر آلفا بتا و امگا
خالص ها گرگ های معمولی هستن که میتونن به گرگشون تبدیل بشن رایحه دارن جفت و مارک و هرچیزی که توی امگاورس خوندید
دورگه ها یا ناخالص ها گرگ هایی هستن که رایحه دارن دسته بندی هم میشن اما توانایی تبدیل شدن به گرگشون رو ندارن و همش انسانن و توانایی تشخیص جفتشون رو ندارن
سلطنتی ها : بالاترین راس هرم ؛ قدرتمندترین گرگ هااین رمان ادیت نشده اگه جایی ایراد تایپی داشت شرمنده♡
*******شیدایی مجنون میکند
جنون دیوانه می سازد
دیوانه در لحظه لحظه اش شیداست
در این چرخ بی پایان درد و جنون
برنده و بازنده عاشق است
عاشق درد میکشید
عشق درد است
اما عاشق طلب درد میکند
عاشق هم دیوانه است
و در این دیار
دیوانه عاقل ترین این مجتمع است
این بازی بی پایان تناقض نماهاست.
شروع این بازی : ۲۸ / ۴ / ۱۴۰۲
موهای بلندش رو محکم تر از هر وقت دیگه ای بالای سرش جمع کرد و بست ؛ انگار میخواست تقاص تموم وحشت و خون های سرخ ریخته شده ی روی زمین سبز رو از موهاش بگیره...
برای بار دوم زره جنگیش رو چک کرد و شمشیرشو به کمرش بست.
کلاهش رو برداشت تا روی سرش بزاره که صدای مشاورش جکسون اون رو به خودش آورد.× شاهدخت مرلین
پس با کمی مکث به سمت جکسون چرخید و سعی کرد لبخند کمرنگی به لباش بیاره
اون مرد تموم عمر و جوونیشو درحالت خدمت به مرلین ۲۴ ساله بود و حالا مرلین حس می کرد که برای اخرین باره که میتونه مشاورش رو ببینه پس سعی کرد اخرین صحنه ای که از خودش توی ذهن مشاورش جا میزاره یه صورت خندون باشه .+ بله جکسون؟
× شاهدخت شما نباید فرماندهی این جنگرو به عهده بگیرید ؛ شما بهتر از هرکسی میدونید اون پادشاه خون ریز کیه ؛ فرمانده سپاه کیداهارا پادشاه ادلر خون خواه و خون ریزه
از ۱۱ سالگی رزم آوری کرده و حالا که ۲۸ سال داره بیشتر از صدها کشور رو فتح کرده و پادشاه بیشتر از نیمی از دنیاست.
هرکشوری که جلوی اون مقاومت کرده و تسلیمنشده زمین ها و مزارعش با خون مردمش رنگ آمیزی شده اون هیچ رحمی نداره
شمارو میکشه و همه ی مردم رو از لبه ی تیغ میگذرونه
فقط بیاید خودمونو تسلیم کنیم.
شنیدم که پادشاه ادلر یه آلفای سلطنتی هستش و در هرکشوری که از قبل خودشو تسلیم کرده خون ریزی زیادی نکرده و اون کشور رو هم به عنوان بخشی از کشور خودش کیداهارا پذیرفته.
YOU ARE READING
My Remedy
Historical Fictionخلاصه : جهانشاه ادلر پادشاه خونریز بی رحم و جنگ آوریه که بیشتر از نیمی از دنیارو فتح کرده و تحت حکومت خودش دراورده و آخرین آلفای سلطنتی باقی مونده در جهانه ؛ اون فکر میکرد قراره تا ابد توی تاریکی و خون هایی که ریخته دستوپا بزنه تا اینکه یه روز توی ج...