سلااااااام ببینید کی اومدهههه با پارت جدید.
این پارت تمامش آب مقدسیه و اسمات داره ؛ اگر علاقه ای به اسمات خوندن ندارید کلا این پارت رو نخونید ؛ چیزی از روند داستان رو از دست نمیدید. پس اخطار دادم⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️
اگر اسمات نمیخونید این پارت رو نخونید⛔️⛔️
موزیکی که بهتره با این پارت گوش کنید ( فضای داستان رو بهتر حس میکنید) :
House of card_BTS
بریم واسه ی پارت ^^
***************
_ مرلین... چیزی هست که باید بدونی
امگا با دیدن تردید اروین برای حرف زدن خودشو بالاتر کشید و دست هاش رو دور گردن الفا حلقه کرد و روی لب هاش زمزمه کرد
+ آلفا؟ بهم بگو. هر چی که باید بدونم بهم بگو چی انقد ذهنتو درگیر کرده؟
_ شب اولی که مارکت کردم.. و وقتی بیهوش بودی طبیب اومد پیشم و گفت به خاطر مارکی که روی گردنت گذاشتم لازمه که هر روز تماس فیزیکی باهات داشته باشم وگرنه گرگم بی طاقتی میکنه و خودمو آزار میده و دچار یه بدن درد طاقت فرسا میشه... برای همین از همون زمان تموم سعیمو میکنم که هر روز حتی اگه شده ذره ای باهات تماس فیزیکی داشته باشم...
مرلین اما با بهت و ناباوری به آلفایی که به چشم هاش زل زده بود نگاه میکرد.
+ چرا... چرا زودتر بهم نگفتی؟ یعنی اون زمانی که رفتم سفر.. به خاطر این نمیزاشتی برم؟ اصن وقتی رفتم سفر چیکار کردی؟
_ درد کشیدم... توی هر لحظه اش درد کشیدم ماهزاده و نمیتونستم اعتراضی کنم.. بین لباسات برای ذره ای از بوی بدنت تقلا میکردم. همون موقع طبیب دوباره اومد پیشم و گفت یه راه درمان ابدی برای این درد هست. اینکه تمام و کمال ادعات کنم... اجازه میدی تمامت رو مال خودم کنم امگای من؟
********
بدن هاشون توی تاریکی کمرنگ و خنکیاتاق به هم میپیچید و لباس های پاره شده پایین تخت افتاده بود.
+ آروین لطفا آروم.. آههه خیلی بزرگی
بوسه ی نرم آروین روی گردن مرلین نشست و همونطور که هر دو دست مرلین رو بالای سرش قفل میکرد نفس های گرمش رو روی گردنش خالی کرد و با صدای دورگه ای لب زد
+ هیششش ؛ داری خیلی خوب تحملش میکنی بیبی نفس عمیق بکش.
و فقط کمی شدت ضربه هاش رو داخل مرلین کم کرد و بوسه های متوالی روی ترقوه ها و شونه های مرلین میزاشت.
صدای نفس نفس های داغشون توی اتاق پیچیده بود و هرازگاهی صدای ناله هاشون بود که سمفونی عاشقانه ای با صدای بدن ها و نفس هاشون میساخت.
![](https://img.wattpad.com/cover/350792089-288-k886676.jpg)
ВЫ ЧИТАЕТЕ
My Remedy
Исторические романыخلاصه : جهانشاه ادلر پادشاه خونریز بی رحم و جنگ آوریه که بیشتر از نیمی از دنیارو فتح کرده و تحت حکومت خودش دراورده و آخرین آلفای سلطنتی باقی مونده در جهانه ؛ اون فکر میکرد قراره تا ابد توی تاریکی و خون هایی که ریخته دستوپا بزنه تا اینکه یه روز توی ج...