Part 5.the end

98 24 6
                                    

با زنگ خوردن گوشیش چشماشو باز کردو روی تخت با لبای آویزون نشست.
گوشیو برداشت و تماسو وصل کرد.
خمیازه ی کیوتی کشید.
با شنیدن صدای جیغ جنی چشماش به درشت ترین حدشون رسید.
"دوکیونگسو اصن معلومه کجایییی"
از ترس اینکه مادرش از پشت گوشی نکشتشش گوشیو قطع کردوبه طرفی پرتش کرد.
با تعجب به پنجره بزرگ اتاق نگاه انداخت و با دیدن اینکه صبحه بالشت و برداشت و رو صورت جونگین کوبید که جونگین از خواب پرید.
"چتههه"
جونگین با بالا تنه برهنه رو تخت نشست و سرشو مالید.
کیونگسو خواست به طرفش بیادوبخاطر اینکه بخاطر اون مدرسشو از دست داده به قتل برسونش که با حس درد توی کمرش جیغ کشید.
"ایییی ای ای عوضی چیکارم کردیی جونگین"
از درد چشماش خیس شد.
جونگین ترسیده و متعجب به سمتش رفت و بغلش کردو رو پاهاش نشوندش.
" چیزی نیس آروم باش"
جونگین گفت و اشکاشو پاک کرد.
"چی چیو چیزی نیس نمیتونم تکون بخورم "
کیونگسو با فین فین گفت.
جونگین خندید.
"تقصیر خودته میخواستی انقد خوردنی نباشی"
جونگین گفت و لباشو بوسید.
کیونگسو خندیدو سریع خندشو خورد.
"عوضی"
"بار چی شد"
"باعث شدی مامانم سرم جیغ بکشه‌"
جونگین باز خندید.
کیونگسو مشتشو روی سینش کوبید که باعث هیچ تغییری تو چهره خندون جونگین نشد.
آخ و اوخ کنان از روی تخت پایین رفت و صاف وایساد.
"اوخ عوضی"
جونگین خندیدو بلند شدو از زانوهاش گرفت و برآید استایل بغلش کرد.
"باید بری حموم وروجک انقدم ادا درنیار"
"من ادا درمیارممم؟"
"نه نه من ادا درمیارم"
جونگین با خنده گفت و از اتاق خارج شد.
💫💓💫💓💫💫💓💫💓💫💓💫💓💫💓💫
از ماشین لنگ زنان پیاده شد و هر قدمی که برمیداشت فحش بود که به جونگین میبست.
جونگین به ماشین تکیه زده بودو میخندید‌.
"جونگیننن"
کیونگسو جیغ کشید.
در خونه باز شدو بکهیون دوید سمت کیونگسو
"معلومه کدوم گورییی"
بک گفت.
کیونگسو بهش چش غره رفت.
"حالمو نمیبینی؟کمکم کن بک"
کیونگسو به بک دستور داد.(جونن😂👌)
بک چش غره رفت و دستشو گرفت.
"چی میگی بابا مامانت مغزمو خورد"
کیونگسو قدم برداشت و لبشو گاز گرفت که بک با دیدن لنگ زدنش از خنده منفجر شد.
"خفه شو بکهیون"
💫💓💫💓💫💓💫💓💫💓💫💓💫💓💫💓
پشت میز نشسته بودو جنی قاشق قاشق غذا تو دهنش میکرد.
کیونگسو با چشمای گشاد به میز خیره بود.
"بزار دستم بهش برسه میدونم چیکارش کنم"
جنی همینطور غر میزد.
بکهیون هنوز ریز می‌خندید و لوهان برای کیونگسو ظرفشو دوباره پر کرد.(ترکید بچه🤣🤣)
"کیونگ بخور ضعیف میشی"
"چی چیو ضعیف میشه بچمو ببین چیکار کرده مرتیکه"
جنی گفت و چونه کیونگسو رو گرفت و چکش کرد.
کیونگسو فقط با چشمایی که کم مونده بود از حدقه بیرون بیاد بهشون نگاه میکرد.
با صدای گوشی ،جنی به طرف حال رفت.
بکهیون با رفتن جنی از خنده روی میز منفجر شد.
لوهان بهش نگاه انداخت.
"هی بچه میمیریا"
کیونگسو بهش چشم غره رفت.
"وای مردم"
"حالا بگو ببینم چطور بود"
لوهان با نگرانی به کیونگسو نگاه انداخت.
کیونگسو با خجالت دستاشو زیر میز بهم چسبوند.
"خبب اول با ماشین اومد دنبالم"
"اره توهم سوار شدی بعدش؟"
بک با خنده گفت و با ذوق انگار داره یه فیلم هیجانی میبینه با گاز زدن سیبش به کیونگ زل زد.
کیونگسو بهش چش غره رفت.
"اره سوار شدم"
کیونگسو با ذوق گفت.
"بعد منو برد خونمون"
"خونتون؟"
لوهان با تعجب گفت.
"اره خیلی خوب بود"
لوهان چشماشو چرخوند.
"خبب؟"
"بعدش... بوسید منو"
کیونگسو با گونه های سرخ گفت.
"خاک تو سرت کیونگ تو قراره اول گذاشتی ببوست؟"
لوهان گفت‌و پاشو تو سر بکهیون که زیر میز در حال خفه شدن از خنده بود کوبید.
کیونگسو لباشو گاز گرفت.
"عاممم خب جاهای دیگرم ..بوسید"
لوهان سرشو به دوطرف تکون دادو لیوان آب و به دهنش نزدیک کرد.
"تازه...بعد منو برد تو"
کیونگسو که تازه خوشش اومده بود با ذوق ادامه داد.
لوهان آبی که خورده بودو تف کرد بیرون.
"دادی بهششش؟"
بکهیون که تازه بالا اومده بود تا نفس بگیره باشنیدن این حرف لوهان دوباره به جای اولش برگشت.
"یااا اینجوری نگو لوو خجالت میکشم"
کیونگسو جیغ کشید.
با ورود جنی خندان همه سرا برگشت طرفش.
"عسلم کیونگسو حالش خوبه مگه نه عزیزم؟"
جنی همونطور که گوشی بدست بود و به کیونگسو زل زد.
"نه نگران نباش جونگینا اصنن بیا با خودش حرف بزن"
کیونگسو که دیگه مطمئن بود چشماشو از دست میده گوشیو با تعجب از مادرش گرفت.
بقیه هم متعجب بودن .
جنی قرار بود کله کایو بکنه حالا بهش میگفت عسلم؟
جنی شونه هاشو بالا انداخت و آشپزخونه رو ترک کرد
"سو؟"
کیونگسو همونطور که هنوز تو شوک بود با شنیدن صدای جونگین گوشیو به گوشش نزدیک کرد.
اینم خانواده اون بود...
💫💓💫💓💫💫💓💫💓💫💓💫💓💫💓💫
ووت یادتون نرههه
سلام سلام اینم ۵ قسمت ویژه جاست فمیلی و پایانش امیدوارم خوشتون اومده باشه میتونید به چشم افتر استوری هم بهش نگاه کنید.😘
نظرتونم بهم بگید دوستتون دارممم.
ووت یادتون نره.
💓💫💓💫💓💫💓💫💓💫💓💫💓💫💓💫

Just Family[kaisoo]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang