Part-5

302 33 10
                                    

کوکی با ذوق از پله‌ها پایین اومد و به سمت یونگی که بعد از دو هفته از ژاپن برگشته بود دوید.
+هیونگییی
یونگی دست‌هاش رو باز کرد و پسرکوچیک‌تر خودش رو توی بغل هیونگش انداخت.
یونگی محکم پسر رو بغل کرد و بوسه ای روی سرش گذاشت.
_دلم برات تنگ شده بود خرگوش کوچولو
+چلا کوکیو نبلدی
_ددیه بداخلاقت اجازه نداد
لیتل با چشم های مظلومش به پسربزرگتر خیره شد و لب‌هاش رو آویزون کرد.
+بلا کوکی هیشی نیاولدی هیونگی؟
یونگی دستش رو روی موهای پسر کشید و لبخندی زد.
_کلی چیزای خوشگل برات آوردم خرگوش
لیتل لبخند خرگوشی زد و بوسه ای روی گونه‌ی پسر گذاشت.
+ملشی هیونگیی
^یونگی
جیمین به سمت دوست‌پسرش که دو هفته بود ندیده بودش اومد و محکم توی بغل گرفتش و پیشونیش رو بوسید.
^بیبی دلم برات تنگ شده بود
یونگی سرش رو روی سینه‌ی مرد گذاشت و عطرش رو نفس کشید.
_منم همینطور...
+کوکی!
لیتل که از بی‌توجهی اونا به خودش ناراحت شده بود اخم‌هاش توی هم رفت و با گفتن اسمش سعی کرد به اونها یادآوری کنه اون هم اونجاست.
یونگی و جیمین کوتاه خندیدند و جونگ‌کوک رو هم توی بغلشون کشیدند و اون بغل رو به یه بغل سه نفر تبدیل کردند.
____________________________________

جیسو رو‌به‌روی تهیونگ نشست و منتظر بهش نگاه کرد.
¥خب؟
-حق با توعه جیسو ، بهترین کار همینه
¥خوشحالم که منطقی فکر کردی تهیونگ ، کی شروع میکنی؟
-اول به بقیه میگم بعدش هم میرم تا مخ اون پسره روی بزنم
¥خوبه
_____________________________

¥خب؟-حق با توعه جیسو ، بهترین کار همینه¥خوشحالم که منطقی فکر کردی تهیونگ ، کی شروع میکنی؟-اول به بقیه میگم بعدش هم میرم تا مخ اون پسره روی بزنم¥خوبه_____________________________

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Luca
————-

سیگارش رو روی زمین انداخت و با نوک کفشش لهش کرد.
دست‌هاش رو توی جیب شلوارش برد و با قدم های اروم سمت پسر موطلایی که روی نیمکت نشسته بود و از بطریش آب میخورد رفت و کنارش نشست.
پسر ایتالیایی نگاه کوتاهی بهش انداخت و دوباره از بطریش آب خورد.
-باید بیشتر روی بازوهات کار کنی ، نسبت به شونه هات خیلی باریکن
لوکا نیشخندی زد و با بهت به سمت مرد برگشت.
"داری باهام شوخی میکنی مگه نه؟
-نه
پسر خودش رو جلو کشید و به تهیونگ نزدیک شد.
"تو میدونی من کیم؟
-یه پسر خوشگل؟
"من یکی از معروف ترین مربی‌های والیبالم!
-پسرکوچولویی مثل تو؟قدت به تور میرسه؟
لوکا تکخندی زد و سرجاش بلند شد تا قد بلندش رو به رخ تهیونگ بکشه.
"میبینی که میرسه
تهیونگ نیشخندی زد و بلند شد و سینه به سینه‌ی پسرایستاد.
قدش حدود چهار سانت بلندتر بود و این باعث پررنگ‌تر شدن نیشخند روی لب‌هاش شد.
-شاید باشی ، اما برای من نه!
دستی توی موهاش کشید و پسر که اخم ریزی کرده بود رو به حال خودش ول کرد.
پلن اول نقششون به خوبی پیش رفته بود و میدونست اگه اون پسر دوباره توی پارک ببینتش میاد پیشش و تهیونگ بین این کش‌ مکش ها میتونه قلب اون پسرایتالیایی رو ماله خودش کنه.
___________________________________________

واقعا ریدم
اما مغزم اصلا یاری نمیکرد برای زدن مخ لوکا چیکار کنم👍🏻

𝓑𝓻𝓸𝓴𝓮𝓷 𝓓𝓸𝓛𝓛Where stories live. Discover now