-تو برای انجام این کار زیادی پاکی فرشته کوچولو
همونطور که با چشم های شیفتش به پسری که سعی میکرد به بهترین روش دیکش رو ساک بزنه خیره بود گفت و در یک حرکت با گرفتن بازوهای پسر اون رو بالا کشید و روی تخت انداخت.
روی پسر قرار گرفت و لب هاش رو به لب های شیرین عروسکش رسوند و بوسهای رو شروع کرد.
همزمان با بوسیدن لب های پسرش نیپلهای کرمی رنگ جونگکوک رو بین انگشتهاش گرفت و فشارشون داد که باعثه نالهی خفهی پسرک شد.
پایین تنه هاشون رو به هم چسبوند و عضو برهنهی خودش رو به عضو جونگکوک که زیر لامبادا مخفی شده بود مالید.جونگکوک قوسی به کمرش داد و صورت مرد رو گرفت و لبهاشون رو بیشتر به هم فشار داد.
تهیونگ یکی از نیپل های جونگکوک رو ول کرد و دستی که حالا آزاد شده بود رو روی رون برهنهی پسر کشید و سیلیه محکمی بهش زد.
لبهاش رو به آروم از لبهای عروسکش جدا کرد و شروع کرد به مکیدن یکی از نیپلهاش و همزمان بند لامبادا رو توی دستش گرفت و بالا کشید تا به عضو پسر فشار بیشتری وارد بشه و بیشتر تحریک بشه و با دست دیگش شروع کردن مالیدن سینه ی دیگه جونگکوک.جونگکوک توی گلو ناله کرد و لب پایینیش رو گاز گرفت و دست هاش رو بین تارهای مشکیه موهای تهیونگ فرو کرد.
تهیونگ مک های عمیقی به نیپل پسر میزد و محکم سینش رو فشار میداد و همزمان از صدای زیبای پسرش که باهاش ناله میکرد لذت میبرد.
بعد از چند دقیقه از مکیدن و خوردن سینهی پسر دست کشید و شروع کرد به بوسیدن و دست کشیدن رو تن بلورین عروسک زیرش.
جونگکوک با حس بوسههای تهیونگ روی جای جای بدنش نالههای آرومی میکرد و هرجایی رو که تهیونگ میبوسید برای بیشتر گرفتن بوسههای مرد به بدنش پیچ و تاب میداد.تهیونگ بوسهی محکمی روی قسمت داخلیه رون جونگکوک گذاشت و بعد شروع کرد به گاز گرفتن اون نقطه و بخاطر گازهایی که میگرفت اخ گفتن و نالههای ریز جونگکوک بلند شد.
+ایی...ته
مرد لبخندی بخاطر لحن کیوت پسرش زد و گاز گرفتن و بوسیدن رون های سفیدش رو ادامه داد.
+بسه ته...درد میکنه...
جونگکوک به عضوش که شق بودنش از روی لامبادا هم پیدا بود اشاره کرد و با چشم های پر از نیاز و دلبرش به صورت جذاب مرد خیره شد.
تهیونگ بوسهای روی مچ باریکه دست کوک که روی شونش بود گذاشت.-صبر داشته باش مارشمالو...
جونگکوک اخم کیوتی کرد ولی با برگردونده شدنش روی شکم و کشیده شدن زبون داغ و بلند تهیونگ روی سوراخش اخمش از بین رفت و نالهی "اوه" مانندی از بین لبهاش خارج شد.
YOU ARE READING
𝓑𝓻𝓸𝓴𝓮𝓷 𝓓𝓸𝓛𝓛
Romanceجونگکوک از وقتی چشم باز کرد فقط تهیونگ رو میشناخت. توی پرورشگاه تهیونگ همیشه مواظبش بود و خودش رو فداش میکرد ، حتی الان هم تهیونگ مثل یک الماس باارزش ازش مواظبت میکرد الماسی که خیلی ها میخواستند با دزدیدن یا شکستنش کیم ویکتور رو نابود کنند.... ____...