از پنجره ی کوچیک مربعی شکل ، ماه کامل مشخص بود و نور کم و درخشانش ، داخل اتاق پخش شده بود. موسیقی بی کلامی از گرامافون گوشه ی اتاق به گوش هاشون میرسید . کنار هم روی تخت دراز کشیده بودند و بازو های محکم و عضله ای چانیول دور شکم پسر کوچیکتر جا گرفته بود و با ملایمت کنار گوشش ، بخاطر دعوای چند ساعت پیششون در حال دلجویی کردن بود.
"میشه قهر کردن و تموم کنی؟! محض رضای خدا تو اشتباه کردی و خودتم قهر میکنی؟!"
"من اشتباه کردم!!!!"با نگرفتن جوابی بدنش رو کمی به سمت چانیول چرخوند تا جوابی بگیره و با دیدن اخم ها و چشم های ناخواناش ، دوباره صورتش رو برگردوند.
"میدونم نگرانی چانیول، ولی لازمه که بدونی چیزی برای نگرانی نیست، اینجا هم مثل فرانسه، اگه قرار بود اتفاقی بیافته که بیشتر از کتک خوردن از کای نیست! هست؟! "صدای هوف کلافه ی چانیول داخل گوش هاش پخش شد و پشت کمرش بخاطر نیم خیز شدن پسر بزرگتر ، حس سرما بهش منتقل کرد.
"خیلی وقته کره نبودی، زیادی هیچی نمیدونی بکهیون. اونجا اگه کای کتکت زد، اینجا میتونه سر به نیستت کنه. چرا؟! چون پول پاپات اونقدری هست که بشه هر شخص که میخواد رو بخره. اینجا احترام پدرت از رئیس جمهورم بیشتره. دیگه از این به بعد هیچوقت تنهایی جایی نرو، هیچوقت. "پتو رو روی سرش کشید و همونجور که به پسر پشت کرده بود کمی ازش فاصله گرفت.از زمانی که به کره برگشته بود، یک ماهی میگذشت و با این حال بیشتر از دوبار پاش رو از خونه بیرون نزاشته بود.
"فرانسه میموندم بهتر بود، توعه عوضی مثل زندانیت با من رفتار میکنی."
چانیول بی توجه به ناراحتی پسر ، دوباره دستش رو دور شکمش پیچید و با کشیدنش به سمت خودش، از احتمال افتادش روی زمین جلوی گیری کرد ، سرش رو روی بالشت خودش گذاشت و با پاش ، جثه کوچکترش رو در آغوشش قفل کرد.
"هومم، میتونیم از این به بعد همین اسم و بزاریم روش.زندانی خوشگلی هستی."....
چند ساعت قبل
۲:۴۸ ظهر
شکوفه ی گیلاس صورتی رنگی که روی فنجان چینی طراحی شده بود رو ، بی حواس با انگشت شصتش نوازش کرد و به چهره ی زیبای دختر، برای ثانیه ای زل زد.
"مشتاق دیدار بکهیون عزیزم."
"هیچ تغییری نکردی ، درست مثل قبل زیبایی.!"
YOU ARE READING
[Aliferous]
Fanfictionخونه، جایی که همیشه بوی قهوه و هات چاکلت میده . باد همیشه به اون پرده ی سفید اتاق کوچیک پر از تابلو های نقاشی میزنه و با لطافت تکونش میده. صدای خنده ها، گریه ها و حتی دعواهای کوتاه مدتشون میتونه همیشه به گوش همسایه ها برسه و این نشون دهنده ی جریان ز...