جیمین در حالی که زیرلب آواز میخوند و سمت اتاقش میرفت، نگاهش به تهیونگی افتاد که اخم کرده و از گوشهی میز گرفته بود تا تعادلش رو از دست نده، با نگرانی سمتش رفت و از بازوهاش گرفت و روی صندلی نشوندش.
_تهیونگ، حالت خوبه؟
«سرم گیج میره، نمیتونم سرپا بمونم، رایحهش زیادی روم اثر میذاره.» تهیونگ با صدایی که کمی گرفته بود و انگار از ته چاه خارج میشد، جواب داد.
_ رایحه کی اینطوری حالت رو خراب کرده آخه؟ همینجا بمون، برات آبقند میارم.
_مهم نیست، فقط فشارم افتاد.
جیمین با چشمهای ریزشده نگاهی به تهیونگ انداخت تا از حقیقت داشتن حرفش مطمئن بشه، اوخودش هم امگا بود و میتونست با یک نگاه جزئی متوجهی درست نبودن چیزی بشه که منشا حال بد تهیونگ بوده! مکثی کرد و با لحن آرومی پرسید:«تهیونگ، راستش رو بهم بگو، نکنه کار جونگکوک باشه؟ خودم میکشمش، پسرهی نفهم.»
تهیونگ هولکرده جلوی جیمین رو گرفت؛ نمیخواست بیشتر از این خودش رو کوچک کنه، طوری که جونگکوک دوباره سرش داد بزنه و قلبش رو بشکنه؛ با کنترل کردن خودش گفت:«بیخیال کار اون نیست، میشه آبقندم روبیاری؟»
_مطمئن باشم دیگه؟
تهیونگ سرش رو تکون داد و با هل دادن جیمین ازش خواست زودتر بره...
🌙 ________________________
هیوجو نگاه کنجکاوش رو در اطرافی خونه چرخوند و پوزخندی زد، اون خونه واقعا بزرگ بود، ولی صادقانه متوجه نمیشد چرا وقتی میشه توی خونهی کوچکتری هم زندگی کرد ثروتمند ها همچین چیزی رو انتخاب میکردن.
_دلیل دعوتتون چی بوده؟ میدونید یعنی وقتی با کسی کار داری، خودت باید بری دیدنش!
یونهی خجالتزده دستهاش رو روی پاش گذاشت و گفت:« من یه مشکلی دارم، نمیتونم از خونه خارج بشم.»
هیوجو چشمهاش رو ریز کرد و پرسید:«شب نامزدی چی؟ اونروز که باهم رفتیم بیرون!»
_به لطف کلی داروی ضد استرس و ضدتهوع، وگرنه قطعا نمیتونستم تحمل کنم.
هیوجو تصمیم گرفت بیشتر از این دربارهش سوال نپرسه، چون به وضوح متوجه گرفته شدن چهرهی زن میشد. سری تکون داد و دیگه حرفی نزد.
یونهی که از درک هیوجو و فضولی نکردنش خوشحال شده بود، لبخند محوی زد و شروع به گفتن حرفش کرد:«راستش میخواستم دربارهی تهیونگ و جونگکوک باهاتون حرف بزنم.»
_اتفاقا منم قصد داشتم خودم بعدا باهاتون تماس بگیرم که خودتون زحمتش رو کشیدین...راستش نامزدیشون خیلی سریع پیش رفت.
YOU ARE READING
Love Iŋ The Mooŋlight🌙
Romance_ازت متنفرم جئون جونگکوک! _احساساتمون متقابله آقای محترم. ------------------------------------------------------- _تهیونگ نرو. _فقط یه دلیل، یه دلیل واسه موندنم بیار! _مثل دیوونهها عاشقت شدم. ...