𝐆𝐥𝐨𝐨𝐦𝐲 𝐨𝐟 𝐖𝐨𝐫𝐝𝐬

317 105 87
                                    

"حرف‌های ناگفته" خیلی زود محبوب شد. شده بود بحث اصلی مردم روزنامه خونِ شهر‌. هرکسی توی شهر، کنجکاو بود روزنامه بعدی چه حرف ناگفته‌ای درون خودش داره. همه شنیده بودن نویسنده اون قسمت، خودِ سرپرست چاپخونه‌ست. کریستوفر بنگ چان. و برای همین، اون قسمتِ مرموز روزنامه معروف تر هم شده بود.

همه دوست داشتن بدونن مخاطب نوشته کیه. تقریبا همه میدونستن این نوشته‌ها یک مخاطب قراره داشته باشن. خانم های پیر آرزو میکردن عاشق به معشوقش برسه. پیرمردها با لبخند متن رو میخوندن. جوون ترها درموردش خیال پردازی میکردن و به این ترتیب، اولین نوشته‌ی حرف‌های ناگفته دست به دست چرخید و توی کل شهر معروف شد.

کریستوفر روزی که اولین نوشته‌اش چاپ شد، توی چاپخونه نموند. بیرون رفت. نسیم بهاری رو به ریه کشید و ریه‌هاش رو پر از عطر شکوفه‌ها کرد.

خیلی از مردم اسمش رو شنیده بودن ولی چهره‌اش رو ندیده بودن. پس کمتر کسی چهره‌اش رو می‌شناخت. کریستوفر وقتی روزنامه‌اش رو دست چند پیرزن که جلوی مغازه یکی از همون پیرزن‌ها نشسته بودن، دید، با خنده سمتشون رفت.

سه پیرزن روی تخت چوبی جلوی مغازه قدیمی نشسته بودن و جوانه لوبیا ها رو پاک میکردن. روزنامه کریستوفر وسطشون باز بود. درست همون صفحه "حرف‌های ناگفته"

کریستوفر نزدیک تر رفت و صداشون رو شنید. بحثشون درمورد همون قسمت بود. پس با خنده وارد جمعشون شد.

- آجوماها... انگار طرفدار همچین متنایی هستین!

سه پیرزن به سمت کریستوفر چرخیدن و از دیدن یک پسر جوان برازنده خوش برخورد، خوشحال شدن.

- آیگو... من همیشه منتظر بودم یه تغییری توی این روزنامه‌ها ایجاد بشه که شد

- چیش براتون جالبه آجوما؟

کریستوفر گفت و وقتی نزدیک تر اومد، یکی از پیرزن‌ها کنار تر رفت تا جایی برای نشستن پسر روی تخت باز کنه. کریستوفر با همون کت بلند همیشگیش، روی لبه‌ی تخت نشست و با لبخند بهشون‌ نگاه کرد.

پیرزن اول جواب داد:

- میتونم بفهمم این حرف‌ها... یه مخاطبی دارن. هه‌مین هم باهام موافقه

پیرزن دوم که هه‌مین نام داشت، با خنده ضربه‌ای به بازوی پیرزن اول زد و گفت:

- حق با مینجیه. منم همین فکرو میکنم. خیلی دلم میخواد بدونم این دختر خوشبخت کیه که مخاطب حرف‌های این نویسنده‌ست. اسم نویسنده‌اش چی بود؟

پیرزن سوم که کمی ساکت تر بود، لب زد:

- اسمش خارجکی بود... B.C؟
- آه آره! همین بود. خیلی دلم میخواد بدونم عاشق کی شده

کریستوفر لبخندش رو بزرگتر کرد.

- چرا فکر میکنین حتما به معشوقش داره نامه میده؟ یا حرف میزنه؟

𝐔𝐧𝐭𝐨𝐥𝐝 𝐖𝐨𝐫𝐝𝐬Where stories live. Discover now