در حال حاضر تانا داخل دفتر مدیر، به همراه اعضای رسمی دانشگاه برای (حل کردن ) مشکل بود .عصبانیت از چهره اش معلوم بود وقتی که قلدر های عوضی رو دید که رو به روش نشستند.
اگه میتونست اونها رو بکشه ، حتما انجامش میداد....
واکنشی که تانا از اونها دید نه تنها پشیمانی و عذاب وجدان نبود بلکه فقط چهره های بی حوصله ای رو که مجبور به تحمل کردن شرایط هستن رو میدید .جیمین و پدرش هم اونجا حضور داشتن . اونها به دلایلی درگیر این ماجرا بودند از اونجایی که پدر جیمین وکیل تانا بود
"خوبه که میبینمتون خانم جئون ، من کیم جونسو هستم ، مدیر و مالک این دانشگاه "
جونسو خودش رو معرفی کرد تا بحث رو شروع کنه
" برید سر اصل مطلب ، بهم بگید که میخواید چطور این مشکل رو حل کنید"
تانا زحمت معرفی کردن خودش رو نداد ." خانم جئون ، من بهتون گفتم . نگفتم ؟... اگه شما پول رو قبول کنید همه چی درست میشه و برای هر دو طرف خوب میشه "
تانا نگاهی کرد و گفت : " اینجوریه که مشکل رو حل میکنید؟ "
"این رو بخاطر این گفتم چونکه براتون سود و منفعت خواهد داشت "
" چطوری این برای من سود داره ؟ پسر من بیهوشه الان !.. اون پولی که ازش گفتید باعث میشه پسرم بیدار بشه ؟ "
" خب ، نه در اون صورت اما شما باید خوشحال باشید که پسر همجنسگرای شما عضو دانشگاه ماست "
میول ، یکی از اعضای هیئت مدیره دانشگاه و مادر میونگ هی صبحت کرد .
تانا به میول نگاه کرد و گفت :
" چطور پسرم رو صدا زدی؟ "
تن صدای تانا به ظاهر آروم بود اما لحن خطرناکش به خوبی مشخص بود .
" شما درست شنیدید خانم جئون ، ما متوجه شدیم که پسرتون همجنسگراست . میتونید از آقای هان یکی از پرفسور های دانشگاه بپرسید؛ همچنین پسرتون تلاش میکنه تا با پسر آقای کیم باشه !.. چقدر گستاخ که فکر میکنه تهیونگ ازش خوشش میاد "
میول گفت و به آقای هان اشاره کرد .آقای هان گفت :
" چه باور کنید یا نه خانم جئون پسر شما همجنسگراست و تلاش میکنه گناهش رو مانند یه ویروس گسترش بده و همچنین سعی میکنه با پسرای دانشگاه بگرده و اونها رو معذب بکنه و البته که ظاهر زشتی و گرایش چندشی داره "
اعضای هیئت مدیره دانشگاه نتونستند خنده شون رو پنهان کنند . حتی اون قلدر هایی که به جونگ کوک آسیب زده بودند .
" من فکر نمیکنم که درمورد جونگ کوک صحبت کرده باشید قربان ، مستقیما دارید به خودتون اشاره میکنید درسته ؟ "
CZYTASZ
Because Of You (Vk Translated Fiction)
Fanfictionزندگی کردن توی جامعه ی قضاوت گر بدترین چیز هستش... مردم به راحتی به بدی های از جانب تو توجه میکنند اما وقتی کار خوبی براشون انجام بدی از بدی هات چشم پوشی میکنند قلدری شدن فقط بخاطر اینکه اونها فکر می کنند زشتی و یا هر چیز دیگه ای خیلی وحشتناکه و...