-Taehyun” Flash Back-
تقه ای به در زدم و قبل از این که منتظر اجازه بمونم، وارد شدم.
در رو بستم و توی فاصله مناسبی ایستادم.
تعظیم محترمانه ای در مقابل چویی موجین انجام دادم که روی مبل، در مرکز توجه نشسته بود.
+منو خواسته بودید؟
بدون این که حرفی بزنه، با دست اشاره کرد بشینم.
با اکراه دستورش رو اجرا کردم.-از ورود فراموش نشدنی تو به سازمان که از لحظه اول دردسر رو با خودت آوردی، مدتی می گذره.
این مقدمه چینی کمی ترسناک بود.
-تازه وارد کله شقی که با ریسک پرخطرش، از یه کارآموز به بادیگارد جانشین سازمان تبدیل شد و به طرز عجیبی بعد از گند هایی که بالا آورد، زنده موند.
هرچند که آروم به نظر می رسید اما انگار قصد و غرضش سرزنش کردن من بود.
چیزی نمونده بود که ازش بخوام بره سر اصل مطلب اما جلوی خودم رو گرفتم.
نگاهی بهم انداخت که تمام سعیم رو برای حفظ خونسردی به کار گرفته بودم.
پاکت کاغذیِ روی دسته مبل رو برداشت و گفت: اعتماد به نفست تحسین برانگیزه.
پاکت کاغذی رو روی میز، با دو انگشت به سمت من هُل داد.
قبل از این که حرکتی بزنم، رد نگاهم از پاکتِ روی میز که انتظارم رو می کشید به سمت رئیس چویی چرخید.
پاشو روی اون یکی انداخت و بدون نگاه به چشمام، گفت: بازش کن.
با تیکه آرنج دستام به زانوهام به میز نزدیک تر شدم و همونطور که گفت، پاکت کاغذی رو باز کردم.
درحالی که پاکت خالی رو روی میز برمی گردوندم، حواسم رو به محتوای ورقه دادم تا ببینم اوضاع از چه قراره.
اولین چیزی که چشمم بهش خورد، عنوان قرارداد بود: واگذاری مدیرعامل
با نگاهی سریع از بند هایی که شرایط واگذاری رو ذکر کرده بود گذشتم تا به پایین ورقه قرارداد رسیدم.
کنار امضای چویی موجین پای ورقه که با دستخط خودش اسم من رو به عنوان وارث نوشته بود، چشمام رو چهار تا کرد.
باتعجب نگاهش کردم که همچنان به نقطه نامعلومی خیره بود.
+رئیس!..
صدام به قدری آروم بود که مطمئن نبودم که به گوشش رسیده باشه.
لحن پر ابهتش، با بی تفاوتی راجب مرگ بومگیو حرف زد: چویی بومگیو مُرده و خودت میدونی که مدتیه پارک چانگ سو غیب شده.
نگاهش به سمت چشم های شوک زده من چرخید.
-نمی تونم شرکتو معطلِ عزاداری برای بومگیو کنم یا منتظر بمونم که چانگ سو برگرده.
YOU ARE READING
OVERDOSE
Fanfiction┇ Overdose ┇ The second chapter of collapse ┇ Criminal, Mystery, Romance, Smut ┇ Writer: Dan ┇ I wanna be a good man, just for you. 세상을 줬네, just for you. 전부 바꿨어, just for you. Now I don't know me, who are you? ┇ میخوام مرد خوبی باشم؛ فقط بخاطر تو...