🌈part:1💚

46 11 2
                                    

Kris:
با چشمای تیرش که سردیش قادر به کشتن روح انسان بود ،به صورت مرد خیره شد
مرد که از کتکای پی در پی دیگه نایی نداشت با ترس روی دو زانو نشسته بود و اشکاش صورت خونیشو نوازش میکرد
پاشو بالا آورد زیر چونه مرد گذاشت و آروم سرشو بالا آورد
کریس:معمولا با سگای خبر چین چیکار میکنم جانگ!؟
جانگ:ا..ارب..ارباب میتونم توضیح...
و ماشه ای که کشیده شد فرصت صحبت کردن به مردو نداد..
سیگارشو که چیزی ازش نمونده بودو جلوی جنازه انداخت و به سمت پله های زیر زمین حرکت کرد.
با باز شدن در توسط راننده سوار ماشین شدوبادیدن پیام روی گوشی نیشخندی زد
مثل همیشه کارشو بی نقص انجام داده بود
کریس:برو سمت بیمارستان
چشامشو بست و به چشمای خستش بعداز 3روز اجازه بسته شدن داد
با صدای راننده چشامشو باز کرد و از ماشین پیاده شد
رئیس بیمارستان با دیدن حظور پر ابهتش چندبار خم شد و احترام گذاشت
ر ب:خوش اومدید ارباب وو بزارید راهنماییتون کنم
سری برای رد کردن حرفش تکون داد و سمت اتاق مورد نظرش حرکت کرد
با دیدن در اتاق با اشاره دست به بادیگاردای همراهش علامت داد که دیگه جلو نیان و
وارد اتاق شد
با صدای کوک سمتش حرکت کردم
کوک:اوه هیونگ چرا اومدی واقعا لازم نبود بیای
کریس:ی دلیل کوفتی بیار چرا نباید میومدم خرگوش احمق و بغلش کردم
کوک:ه.هیونگ خفه..خفه شدم
به خودم اومدم و از تو بغلم درش آوردم که نفس عمیقی کشید
به سر و پهلوی باند پیچی شدش نگاه کردم و اخم کمرنگی روی صورتم نشست وچشم غره ای رفتم
کریس:چیشد که زخمی شدی
کوک: اخم نکن هیونگ
لی لعنتی میخواست ب ما جنس تقلبی بده و جنس اصلی رو واسه خودش برداره
جنس اصلی رو با ماشین دیگه فرستاده بود تا با کشتی از مرز ابی رد کنن فک کرده میتونه سر من کلاه بزاره
نصف افرادو گذاشتم اونجا دستور حمله دادم و با باقی مونده افرادسمت مرز حرکت کردیم؛ به موقع رسیدم و اجازه ندادم ماشین خارج بشه ولی بعدش درگیر شدیم و به موقع کارشونو تموم کردیم ولی خب یدفعه لی اومد و باهم درگیر شدیم ی لحظه حواسم پرت ماشین جنسا شد که از موقعیت استفاده کردو با چاقو به پهلوم زد بعدش پلیسا رسیدن نشد کاری کنم و سریع فرار کردیم
خیلی جدی برگشتم سمتش
کریس:جئون راجب اینجور عملیاتا چی بهت گفته بودم
کوک:ولی هیو..
کریس:نشنیدم
با سر پایین لبای اویزون جواب داد
کوک:نباید خودمو تو خطر بندازم و افراد جلو بندازم
چان:رییس هیونگ این یبار و نادیده بگیر؛خرگوش زخمی مارو تنبیه نکن..
با صدای چان سمت در برگشتم
چان با کیسه های خوراکی و هون با ساک لباسای کوک وارد اتاق شده بودن
چان:خرگوش عضله ای حالت چطوره
کوک:خوبم یودای دراز
چان:هزار بار بهت گفتم به هیونگت احترام بزار و موزی از کیسه های توی دستش درآورد سمت کوک انداخت
بی توجه به بحث بین اونا سمت سهون رفتم
کریس:میخوامش
و بدون اینکه منتظر جواب بمونه از در اتاق بیرون اومد و بعداز نگاه جدی به رئیس بیمارستان که حساب کار دستش بیاد و کوتاهی بابت درمان کوک نکنه از بیمارستان خارج شد تابه کارای عقب افتاده کمپانی برسه

🌈my charming criminal💚Where stories live. Discover now