🌈part:3💚

24 7 0
                                    

Suho:
با دیدنش قلبم شروع به تندتر تپیدن کرد
لعنتی به شانسش فرستاد چرا باید جفتش رو الان میدید اونم تو همچین شرایطی
سعی کرد به خودش بیاد و ظاهرشو آروم و بی تفاوت نشون بده
سرشو بالا اورد و به چشمای الفای قد بلند جذاب که رگه های قرمز توش دیده میشد نگاه کرد
سوهو:بهتر من این سوال رو از شما بپرسم جناب؛
اینجا چ خبره؟چرا دونسنگای من به جای اینکه سر کارشون باشن گروگان گرفته شدن اونم توسط بادیگاردای شما
Kris:
《جفت》تنها کلمه ای که تو ذهنش اکو میشد
با حرفای توله امگای بانی فیس به خودش اومد و متقابل به چشماش خیره شد و رایحه ی بی نظیرشو وارد ریه هاش کرد
  پس قصد داشت ردش کنه
پوزخندی زد
کریس:افراد من بی دلیل کسی رو اینجا نمیارن امگا
سوهو:حالا که اوردن چی میگی..
یکی از  محافظاتفنگشو سمتش گرفت
=ارباب دستور بدید تا نتونه بیشتر از این گستاخی کنه (منظورش اینه با تیر بکشش)
با نگاه سرد و تاریکش محافظ بیچاره عقب برگشت چطور به خودش اجازه داد بود به امگاش نزدیک بشه و ازش اجازه کشتنش و بگیره
فعلا باید جواب بانیشو بده میتونه بعدا حساب اونو برسه
کریس:جاسوسی.. امگا اونا رو به خاطر جاسوس بودن اینجا آوردن
سوهو::چییی شوخیت گرفته الفا واقعا تو  به اینا میگی جاسوس
کریس:فعلا که به این جرم اینجا آورده شدن 
بیاریدشون و خودش جلوتر  بی توجه به فحشای امگاهاشروع به حرکت کرد
و با فکر کردن به حرصخوردنای کیوت جفتش حس کرد الان قلبش از قفسه سینش بیرون میاد
Kook:
با ورودمون به سالن و ندیدن امگاها سمت خروجی پا تند کردیم که در باز شد و هیونگ با اقتدار مثل همیشه وارد شد
کریس:دنبالم بیاید
جرعت اینکه از جاشون تکون بخورن نداشتن  البته به جز سهون که کلا هیچی به تخمای مبارکش نبود
کوک:هیونگی اتفاقی افتاده
با نگرفتن جوابی دنبالش حرکت کردن
کوک:بلائی سرم بیاد پارت میکنم هون
چان:اینو خوب اومدی کوک
سهون:اوک 
خواستن جوابی بدن که با رسیدن به اتاق کار کریس ساکت شدن
۳ الفا رو ب روی کریس ایستاده بودن دونفر با لبخندی مسخره و ی نفر با به تخمم ترین حالت ممکن
کریس:میشنوم
کوک:هیونگی آروم باش
چان:راست میگه بیبی آروم باش
با چشم غره ی کریس
با دستش ظربه ایی به پهلوی چان کوبید
چان آخی گفتو وحشی نثارش کرد
کوک:هیونگ‌این درازو ولش کن جریان از این قراره ...و شروع کرد به گفتن ماجرا
کریس پسرا ایندفعه رو شانس آوردید  که ازتون می گذرم چون جفتم بین اوناست بقیشونو آزاد کنید
با دهنای باز مونده به کریس خیره شدن
چانکوکهون:چچچچچچی
کریس:همونی که شنیدید
Kai:
با بردنمون به همون سالن قبلی دستمو از حصار دستای محافظ بیرون کشیدم
کای:گراز عقب افتاده نگا نکن به خودت که اندازه ی غولی دستمو شکستی
ورو مبل نشست
محافظا دستای امگاها رو آزاد کردن و اونا بعد از چشم غره ای که بهشون رفتن اومدن و کنارش نشستن
سوهو:بچه ها بدبخت شدم
کای:چرا هیونگ چرا نا امید شدی ما نجات پیدا میکنیم تو که هیچوقت ناامیدنمی شدی چرا کم اوردی!_!
سوهو:تهیونگ برو دهنشون ببند وگرنه تضمین نمی کنم ۳نفرتونو خشک خشک نکنم
هر ۳نفر اب دهنشون قورت دادن
بک:هیونگ جانم چی شده
سوهو:بک اون نردبون جفتم بود
کایبکته:چچچچچچی
سوهو:خفه میشید یا ن :_:
ته:هیونگ ناراحت نباش بیا بغلت کنم
سوهو:جونگ؛_؛ تهبکو از من دور کن قول نمیدم الان بلندنشم و با دمپایی سیاهشون نکنم
بک:وا هیونگ عوض دستت درد نکنته ..اگه ما نبودیم که جفتتو تا آخر عمرت پیدا نمیکردی.. بعدشم چی از این بهتر میخوای !دیدی چقدر جذاب بود..
ته:اره بک تازه معلومه فاکر خوبیم هست
بک: وای دهنت سرویس پسر خواستم بگما و مشتی توی بازوش زد
جونگ بادیدن حالتای جونمیون و صورت از خشم قرمزش اب دهنشو قورت داد
نگاهی به ته و بک انداخت
کای:تهبک
تهبک:ها
کای:فرار کنید
و خودش پرید رو کول جونمیون  نیمه خیز شده تا جون دوستاشو نجات بده
پسرا با دیدن حالت هیونگ خشمگینشون فرار کردن و جونمیون با جونگین روی کولش دنبالشون کردن
دور سالن میدوییدن
کای:هیونگ غلط کردن تورو خدا ببخششون
سوهو:ن جونگ و با نفس نفس رو به دو امگایی که گوشه دیوار گیر افتاده بودن کرد
سوهو:به قاتلتون سلام کنید
تهبک:هیونگگگگگ غلط کردیم
وجیغای بلند ۲امگا کل عمارتو پر کرد
و این بین جونگین رو کول هیونگش با گرفتن دستاش  و کفش تو دستش ازشدت ظربه هاش کم میکرد
Chan:
با صدای جیغای بلندی از اتاق خارج شدیم و با عجله از پله ها پایین اومدیم با دیدن صحنه درگیری رو ب رومون با دهنای باز بهشون خبره شدیم
چان:هی..هیونگ نگو که جفتت بین ایناس
کریس:دقیقا چان اونی که داره کتک میزنه همون جفت منه و دهنش بیشتر باز شد
و این چانکوک بودن که با نگاه کردن به هم  ی نگاه به حالت متعجب و پشم ریخته کریس و ینگاه به  امگایی که پشت بهشون در حال کتک زدن بود 
از خنده پخش زمین شدن و سهونم با کنجکاوی ولبخند زدن همراهیشون میکرد
باصدای خنده بلندشون امگا سمتشون برگشت
اما با دیدن چشماش  دهنشون خودکار بسته شد
سوهو:بهتره صداتون نشنوم و برگشت به کار خودش یعنی کتک زدن امگاها
بعد از دقایقی جفت کریس هیونگش دست از زدن برداشت
سوهو:خب دیگه از این غلطا میکنید
ته:ن هیونگ ما غلط کنیم که دیگه این غلطا کنیم  ولی بخدا ما چیز بدی نگفتیم 
سوهو:فک کنم باید این یکی کفشمو هم در بیارم اره
بک:ن هیونگ ته اشتباه کرد بگذر از ما و چشم غره ای به ته رفت
کای:هیونگ ولشون کن من قول میدم دوتاشون تا ۱ماه همه کارای خونه رو انجام بدن
تهبک:جونگ تو انگل می گیری حرف نزنی اخه
و این الفاها بودن که به صحبتهای عجیب غریب امگاها گوش میدادن و بیشتر به فضایی بودنشون پی میبردن 
   Kris:
با دستوری که ۲ساعت قبل داده بود ۴امگا توسط محافظا به اتاقی برده شده بودن
به این فکر میکرد چطوری با امگای سرکش ارتباط برقرار کنه که با صدای در و  ورود عجله ای بادیگارد الفایی با اخم  منتظر بهش خیره شد
_ منو ببخشید ارباب اما خبر مهمی دارم
کریس:میشنوم
_ به انبار مواد تو بخش شمالی حمله کردن ما موفق شدیم و جلوشونو گرفتیم  و اجازه بردن محموله هارو ندادیم ولی افراد زیادی زخمی شدن
کریس:کار کی بود
_ادمای چانگ بودن مثل اینکه به تنهایی جرعت انجام این کارو نداشته و توسط افراد دیگه حمایت میشه
با باز شدن دوباره در و ورود برادراش سمت الفا برگشت
کریس:به افراد زخمی رسیدگی کنیدو از افرادچانگ اونایی که زنده موندن
ببریدشون جای همیشگی
_بله ارباب اطاعت میشه
کریس: میتونی بری
نگاهی به دونسنگاش که با اخم در حال نگاه کردنش بودن انداخت
کریس: هفته اینده  کشتی مواد چانگ به اسکله میرسه میخوام  حتی یک گرم از اونا به دست چانگ نرسه
چانکوکهون:چشم
کریس:می تونید برید
چان:اما هیونگ کی به چانگ حمله کنیم زیادی داره وقتمونو میگیره
کریس:به موقش خودم میگم چان
چان:باشه پس ما آخخخ
با افتادن چان کوک و هون سریع گرفتنش روی کاناپه نشوندنش
از روی صندلی بلند شد و کنار چان رفت
کوک:درازم چیشده
سهون:چان حالت خوبه
چان:سرم درد اومد ی لحظه حس کردم مغزمو مچاله کردن
کریس:هون دکتر خبر کن
چان:ن هیونگ لازم نیست خوبم
کوک:درازک رنگت پریده حرف اضافه نزن  اینقدر رشد کردی خون به اون  لامصب نمیرسه دیگه
و با لودگی اضافه کرد
کوک:  اگه مردی من با توله های تو شکمم چیکار کنم
چان:آه خرگوشکم قول میدم نمیرم و از تو و توله هایمان مراقبت نمایم به اغوشم بیا
کوک:تو بهترین پدر دراز دنیایی به آغوشت می ایم و با پریدن یهوییش، پاش محکم به پهلوی چان برخورد کرد که صدای داد همراه فحش چان به هوا رفت
سهون:فک نکنم نیازی به دکتر باشه  حال این از من بهتره 
سری تکون داد و با خروج الفاهای سر ب هوا پشت میز کارش نشست تا به پرونده جدیدش نگاهی بندازه و با مرور نقشه تو ذهنش پوزخندی زد
Kai:
مشغول دیدن زدن اتاق بزرگی که توش زندانی بودن شد
ته:نگا نگا فقط اتاقش به اندازه سالن خونه ماست
بک:برو نگا کن سرویس بهداشتیش از اتاق خواب ما بزرگترههه
کای:کم تر غر بزنید شلغما
سوهو:باید دنبال راه فرار باشیم
با حس سنگین شدن سرش دستشو ب دیوار کنارش تکیه داد
کای:هی..هیونگ
و با افتادنش سمتش دوییدن
سوهو:جونگی چی شده حالت خوبع
ته: خرسی چیشدی تو
بک:جاییت صدمه دیده
با حس کردن اینکه درد سرش کمتر شده سری تکون داد
کای:نمیدونم چی شد  یدفعه سر درد بدی گرفتم چشمام سیاهی رفت
سوهو:احتمالا ضعف کردی دیشب که مراسم ختم این دوتا رو گرفته بودی شام نخوردی
امروزم وقتی فهمیدی زنده ان و گروگان گرفته شدن با دلیل اینکه ممکن بهشون غذا نداده باشن  پس منم چیزی نمیخورم تا بعداز نجات دادنشون میریم رستوران از غذای هیونا چیزی نخوردی
و فشار زیادی به پای اسیب دیدت آوردی
شیطونه میگه یدونه  بزنم چشات در بیاد
بک:جونگ من ریدم تو تفکراتت پسر بیا بغلم بینم
همونطور که تو بغل بک خودشو جمع کرد
کای ترسیدم بلایی سرتون اومده باشه
ته دستاشو قفل دستای خودش کرد
ته:خری دیگه خرس لوس
2 hours later...
ته:یییااااااا،اینجوری نمیشه معدم هار شده داره بضل النخاعمو میخوره  من گشنمههه
سوهو:بصل النخاع نابغه ن بضل النخاع
ته:هیونگ‌گیر نده میدونی گشنم بشه تو رو هم‌میخورم
بلند شد سمت در رفت و پاشو بلند کرد محکم شروع به کوبیدن کرد
با صدای بلند ایجاد شده بک با وحشت از خواب بیدار شد
بک:چیه؟چیشده؟ هیونگو برد کرد؟ خورد؟ولی من دیدم سکس میکنن چرا بیدارم کردید و لب و لوچش اویزون شد آماده گریه کردن
سعی کرد نخنده با بلند شدن هیونگش با پارچ آب روی عسلی کنار تخت اونم بلند شد تا از حملات احتمالی جلوگیری کنه
سوهو:قبر خودتو کندی امگای منحرف
با بلند شدن دستش پارچ آب بالارفته
سریع بک هول داد  اما شانس با خودش یار نبود و خیس آب شد
کای:هردونفرتونو ساییدم خب
اما بک و سوهو به چپشون نگرفتن
سوهو:تهههههه به در رحم نمیکنی به پای خودت و گوش ما رحم کن بفاکشون دادییی
ته:هیونگی من گشنمههه
بی توجه به مکالمشون وارد سرویس بهداشتی شد تا با پیدا کردن حوله ای آب موهاشو بگیره
Sehun:
بعداز کلی کار که انجام داد فقط خواب میتونست حالشو بهتر کنه اما با حس کردن بوی شیرین و آرامش بخشی نفس عمیقی کشید
ضربان قلبش تند شد و دمای بدنش بالا رفت
رد بو رو گرفت
از پله ها بالا رفتو جلوی دری که دو بادیگارد نگهبانی میدادن ایستاد
بهش احترام گذاشتن
سهون:درو باز کن
÷چشم قربان
با باز شدن در حجم بیشتری از اون رایحه شکلاتی مواجه شد
سوهو:چ عجب بلاخره ی خری پیدا شد و.. ولی با دیدن چشمای نیمه طلایی و سردالفا حرفی نزد
اون رایحه روی ۳امگا حس میکرد ولی صاحب اون رایحه نبودن
رد بو رو گرفت  سمت سرویس بهداشتی حرکت کرد گرگش از هیجان زوزه می کشید و مشتاق بود که بیرون بیاد درو باز کرد  وارد شد با دیدن امگای شکلاتی فوق کیوت که با تعجب ترس و هیجان نگاهش میکرد چشماش به طور کامل به طلایی  تغییر رنگ داد و گرگش ازاد کرد و همونطور که نزدیکش میشد  زیر لب تکرار کرد
سهون:تو امگای منی
با رسید به امگا دستشودور کمر باریکش حلقه کرد سرشو نزدیک گوش امگا برد بی توجه ب نفس نفس زدن و لرزش امگا آهسته لب زد 
سهون:جفت زیبای من  بلاخره پیدات کردم
و این دندون الفا بود ک تو گردن امگای شکلاتی فرو رفت
با آهی که از لبای امگا فرار کرد وحلقه شدن دستاش دور گردنش گرگش از خوشحالی زوزه ای کشید و  شروع ب مارک کردنش کرد
با تموم شدن کارش خون روی گردنش مکید سرشو از گردن امگاش خارج کرد و با خیره شدن ب چشماش خمارش  بوسه ای به لبای جفت سوپر کیوت زیباش زد 
و امگاها توی در توالت با پشمای فر خورده  و دهنای باز به اون صحنه خیره شدن
با دیدن نگاه سهون روی خودشون
سوهو سریع به خودش اومد و با لپای قرمز 
بک و ته رو که آب دهنشون راه افتاده بودو با چشمای قلب طوری نگاهشون میکردن  پشت یقه هاشونو گرفت و توی اتاق برگردوند
Kai:
یا امامزاده لی سومان(ع) الان چ عنی اتفاق افتاد○_○
سریع چشماش باز کرد و الفایی که در حال بوسیدنش بود هل داد وداد زد
کای:یا پشمای شیو نکرده بکهیون تو دیگه کدوم خری هستی؟ به چ جرعت فاکی منو مارک کردی؟ هاااا؟ جواب منو بده تا با همین حوله حلق اویزت نکردم..
اصلا چرا من شغال همراهیش کردم؟
ولی اون منو طلسم کرده بود اره تو کرکس ماهی خار منو طلسم کرده بودی
بانی هیونگ کجایی که خرس شکلاتیتو کشتن
حالا اگه جفت حقیقیم منو نخواد چ غلطی کنم چ پهنی تو سر این متجاوز امگاخوار بریزم
و همونجا نشست و شروع کرد به گریه کردن
چرا هیونگ و دونسنگاش نمیومدن از دست این عنکبوت نجاتش بدن اصلا اونا کجا بودن که این اومد منو بخوره
Sehun:
راضی از کاری که کرده بود با لذت به بوسشون ادامه میداد که با هول دادنش توسط امگا افتاد
گیج با چشمای درشت شده به صحنه رو ب روش زل زد
هنوز مست بوسه و زور زیاد جفتش بود، ک با داد امگا و حرفای که تند تند و پشت سر هم اداشون میکرد و اجازه حرف زدن بهش نمی داد پشمای گرگش ریخت..
با صدای گریش به خودش اومد و بلند شد و کنارش نشست رایحه شو برای آروم کردن امگا آزاد کرد
سهون:تو الان نگران اینی که من جفتت نیستم؟
با انگشتش آروم به پیشونی خرس خنگش زد و ادامه داد
کای: تو دیگه چ امگایی هستی که نمیدونی اگه جفت من نبودی گرگت منو رد میکرد و اینکه چرا فک میکنی من طلسمت کردم در حالی که گرگت تو رو در اختیار من وخودش دراورده بود
و ب اینجای حرفش که رسید نیشخند مغرورانه ای زد و ادامه داد
سهون:البته اینکه من الفای خالصم و رایحه خاصی دارم بی تاثیر نبوده
با کوبیده شدن دست امگا به پس کلش دستشو پشت سرش قرار داد و اخی گفت
کای:نباید ی اجازه از من میگرفتی شتر قطبی؟ اصلا تو حمام جای مارک کردنه:_: شانسمو ساییدم که از جفتم شانس نیاوردم بقیه گرگا چقدر رمانتیک مارکشون میکنن من عن شانس چطوری:_: از همون اول بدشانس بودی جونگی بیچاره
و از جاش بلند شد و در و باز کرد که ۳امگا داخل اتاق نگاهشون کردن
متعجب از تغییر رفتار یهویی امگا به تقلید از اون بلند شد و پشت سرش حرکت کرد که با برگشتن یهویی امگابه طرفش سر جاش ایستاد و سرشو پایین آورد و به چشماش خیره شد
کای:بهت اخطار میدم نزدیکم نشی حتی به این مارک کوفتی فکرم نکنی و منو امگای خودت صدا نزنی وگرنه بد میبینی
اخمی بابت حرفای امگا کردمثل اینکه باید ی زهر چشم‌کوچیک از این خرس کیوت میگرفت پس با لحن الفاییش جواب داد
سهون:امگا این اخرین دفعه ای که الفات رو  تهدید میکنی یادواسش تایین تکلیف میکنی و  خودتو جفت من نمیدونی و مارکی که من گذاشتم انکار میکنی بهتره باهاش کنار بیای اینبار نادیده میگیرم ولی دفعه بعد بخششی دار کار نیست فهمیدی؟
امگا با زبون بند اومده بخاطر لحن الفاییش سری تکون داد
سهون:نشنیدم امگا
کای:ب..بله ال..الفا
سهون:خوبه
و از اتاق خارج شد و با لبخند کوچکی که روی لبش بود بی توجه به بادیگاردای متعجب سمت اتاقش حرکت کرد خسته بود و اتفاقات الان انرژی زیادی ازش گرفته بود
Taeh:
یا پشم پس اینه قدرت لحن الفایی
به خودم اومدمو دوییدم سمت کای و بغلش کردم
ته:هی پسر حالت خوبه بهت آسیبی زد
کای:تخمام جوجه شد شما هم شنیدید
بک:اره پسر خیلی خفن بود
سوهو:بخاطر همون رنگ از رخت پرید
بک:اصلانشم-_-
سوهو:باید فرار کنیم
ته:هیونگ چرا خودتو گول میزنی با دوتا امگا که از قضایکیشون مارک شده و اون یکی هنوز نشده ولی جفتش رئیس مافیاست ما چه شانسی داریم واسه فرار
خودشو روی تخت انداخت
بک همونطور که سمت ته میرفت خودشو کنارش انداخت
بک:بهترین کار اینه ببینیم دقیقا الفاها چ بلائی قراره سرمون بیارن
کای هم کنارشون خودشو انداخت
کای:حق با بکه ؛هیونگ کاری دیگه از دستمون ساخته نیست
سوهو:درسته برید کنار منم اومدم
چهار امگا روی تخت دونفره خیاری دراز کشیدن
ته:اما من هنوز گشنمه
بک:منم همینطور
کای:منم
سوهو:بک غذا میخوام بگو بیارن
بک:عالیجناب فقط امر کنید چی میل دارید تا دستور بدم سراشپز درست کنه-_- اخه هیونگ خوبه صاحب اینجا جفت توعه بعد از من غذا میخوای
سوهو:به به میبینم خوب زبون درآوردی واسه هیونگت دلت واسه این(ب کفش توی پاش اشاره کرد)تنگ شده جدیدا زود زود دلتنگش میشیا
بک:من غلط بکنم هیونگ تو فقط دستور بده
سوهو:خوبع خوبع
ته:باحرف زدن فقط انرژی حروم میکنید بخوابید شاید تو خواب ی نودلی چیزی به ما دادن از اینا که ابی سرد نمیشه
بک:حق با توعه ته پس شب همگی بخیر
تهکایبک :شب بخیر
2 hours later...
ته:یسسسس ببین تهمون چجوری اتک زدن به کایبک؛ دماغ سوخته خریداریم...
و با هیونگش بلند شدن شروع کردن به رقصیدن
بک:هِ هِ ما خودمون خواستیم ببرید چرا مثل کانگورو درحال زاییدن بالا پایین میپرید
کای:بکی مگه وقتی کسی میخواد بزاعه بالا پایین میپرن؟
ته:یعنی بالا پایین میپرن؟
سوهو:مثل اینکه جدی باید بخوابید برید تو تخت پسرا
ته:هیونگ خب جواب بده تو دکتری میدونی
سوهو:گفتم برید تو تخت امگاهای ابله
ته:باشه هیونگ عصبی نشو حالا
و اینبار جدی رفتن که بخوابن
🌈💚🌈💚🌈💚🌈💚🌈💚🌈💚🌈💚🌈

🌈my charming criminal💚Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt