🌈part:10💚

20 4 0
                                    

Kookv:
نگاهی ب فیس سوهو هیونگ انداخت که توش منو از دست این نفله ها نجات بده خاصی موج میزد
اروم خندید
اخه چطور دلش دوری امگای کیوتشو تحمل میکرد... نیشخندی زد و واسه انجام کارش مصمم تر شد
کوک:بیب بلند شو باید بریم
ته که مشغول ماساژ دادن سوهو بود سرش بالا اورد
ته:کجا؟
کوک:خونه
ته:اوکی تو برو من اینجا پیش هیونگ می مونم
و دوبارع مشغول ماساژ دادن سوهو شد
کوک باحالت زاری نشست
کوک:تهیونگا..هیونگ باید استراحت کنه؛ مگه داری خمیر ورز میدی
بیا بریم خونع فردا میخوام برم..
ته متعجب از اصرار کردن کوک واسه رفتن پرسید
ته:کجا ؟
کوک:امریکا
ته:چرا؟
کوک نزدیک بود سرش تو دیوار بکوبه
همین الانشم وقت کم بود و ته با سوال کردناش داشت کمترش میکرد
کوک:ته بیست سوالیه؟بلند شو بریم دیگه
و با التماس به سوهو خندون که جریان فهمیده بود خیره شد
سوهو:ته بلند شو من حالم خوبه ی کوچولو دیگه ادامه بدی به چلوندن من قول میدم از فاز مهربونیم بیرون بیام (:
ته:هیونگ مطمعنی که من برم؟ من میتونم تا هروقت که خواستی کنارت باشم
سوهو اروم لپای امگای کیوتش گرفت
سوهو : فردا دوباره بیا
کوک:اره از فردا تا زمانی که برگردم همراه کای وبک پیش هیونگ بمون
ته:خب پس بریم
این حرف امگا کافی بود تا مثل جت بلند بشه و  لباسای تهیونگ دستش بده
همونجور که سمت خروجی میرفتن برگشت و ی بوس هوایی واسه سوهو هیونگ فرستاد
ته متعجب از این اداها همراه کوک حرکت کنه
دست ته رو محکم گرفته بود تند تند راه میرفت
ته:کوک چه خبرته! اروم تر مگه اسهال داری!¿
کوک:ته تو نمیدونی که چقدرزمانمون کوتاهه
ته:هان؟
کوک بی توجه به سوالش سوار ماشین شدو سمت خونه حرکت کردن
کوک با نهایت سرعت رانندگی میکرد
ته:مرتیکه ارومتر میخوای به کشتنمون بدی
و سریع کمربندشو بست
کوک:نگران نباش توله سالم میرسونمت خونه
ته:امیدوارم
بعد از رد کردن چندتایی چراغ قرمز و فحش های بی حد و اندازه تهیونگ به کوک بلاخره رسیدن
کوک:بپر پایین توله
ته با تردید درو باز کرد اما پاهاش به زمین نرسید که خودشو روی شون کوک دید
داد زد
ته:ودفاک جونگکووکککک !
کوک:هیس توله به اندازه کافی منتظر موندم تا فردا زیرمی حق نداری مخالفت کنی چون معلوم نیست چند روز این سفر کوفتی زمانبر باشه
ته: منو بزار پایین اورانگوتان
که بااسپنک محکمی که کوک به بوتی مظلومش زد ناله ای کرد
کوک:حرف نباشه توله ببر
و در اتاق باز کرد تهیونگ رو تخت گذاشت بی وقفه شروع به بوسیدن لباش کرد

🔞😂🩴🩴
کوک زبونش سرکشانه جای جای دهن ته رو  مزه میکرد و گاهی زبونشو ساک میزد
مک عمیقی به لباش زد
کوک:فاکک توله مزه لبات مثل بهشته
ته نفس نفس زنان قیافه وادفاک طوری به خودش گرفت
ته:مگه بهشت رو از نزدیک دیدی که حالا واسه من مزه هاشو توصیف میکنی
کوک که مشغول دراوردن اخرین تیکه لباس ته بود با این حرف بلند خندید
سرشو تو گردن ته فرو کرد
کوک:اره دیدم بهشتو و الان یکی از حوریاش زیر منه
و عمیق و سریع مشغول کیس مارک گذاشتن روی گردنش شد
با ناله های ته زیر لب فاکی گفت
دیکشو از حصار شلوارش ازاد کرد
رایحه کوک اتاق پر کرده بود و ترکیب شدنش با رایحه خودش ته رو بی طاقت میکرد
کوک حالا به گرگش اجاز داد تا کمی کنترلش کنه و به اندازه خودش از امگا لذت ببره..
اروم زبونشو از گردن تا جناق سینه ته کشید
سمت نیپل سمت راستش رفت مثل بچه ها مشغول مکیدن شدو با دستش نیپل سمت چپشو میفشرد
و دست دیگش بیکار نمونده بود دیک ته رو لمس میکرد
ته از شدت لذت و شهوت بلند اسم کوک  رو ناله میکرد
وبه شونه های کوک چنگ میزد
ته:فاکککک کوک این خیلی زیاده نمیتونم تح ..آی تحمل کنم
کوک:توله ما اینجا کوک نداریم و به کارش سرعت بیشتری داد
کوک:اگه چیزی میخوای باید به من بگی
و گاز محکمی از نیپلش گرفت
ته جیغ ظریفی کشید قوس زیبایی به کمرش داد
ته:اووومم شت فاکککک یوخرگوش وحشی
کوک ابروهاشو بالا انداختو به چشمای خمار و صورت عرق کرده ته خیره شد
کوک:چی؟توله گفتی رینگ بزارم واسه ته کوچولو!
ته با چشمای درشت نگاهش کرد
ته:اگه دوس داری اژدهاتواز دست بدی اینکار کن
اما کوک بی توجه سمت کمد رفت و با برداشتن رینگ سمتش برگشت
ته خواست بلند شه و فرار کنه اما توسط دستای بزرگ الفا گرفته و داگی استایل شد ودستاشو محکم به تاج تخت بست
کوک:خب حالا بریم سراغ ته کوچولو
ته:هی جئون فاکی به پسرم دست بزنی دستتو قطع می کنم
اما کوک بیخیال رینگ بست
کوک:خب توله حالا نظرت چیه ی کوچولو شیطنت کنیم
ته با استرس و هیجان منتظر حرکت بعدی کوک بود که با حس دندونای الفا داخل رونش ناله بندی کرد
الفا که فهمیده بود ته روی روناش حساسه به کارش سرعت زیادی داد و هر از گاهی بیضه و دیک امگاشو زبون میزد ک باعث سرازیر شدن روان کننده از سوراخ تنگ جفتش میشد..
ته:آهه کوکاااکافیه خواهش میکنممم
الفا گاز محکمی از بوتیش گرفت
کوک: اگه چیزی میخوای باید به من بگی نه کس دیگه ای
و اینبار مستقیما مشغول بفاک دادن سوراخ امگا با زبونش شد
ته که دیگه اشکاش سرازیر شده بودن خودشو به زبون کوک فشار داد ناله بلندی کرد
ته:هق ددی ..ددی لطفا منو بفاک بده
کوک:حالا شد
و بدون مکث کل طول دیکشو واردش کرد که ناله از سر لذت کوک و جیغ از درد ته اتاق پر کرد
کوک:آهههه فاک توله اینقدر میکنمت که گشاد بشی و تند مشغول عقب جلو کردن دیکش شد و محکم اسپنکش می‌کرد
با لذت به رد قرمز خیره شد
ته:اوومم ددی محکم ترررر
کوک: دوره هیتت اونقدر تو سوراخ تنگت خالی میشم که رحمت از بچه هام پر خالی بشه
ته که از حرفای کوک هم خجالت میکشید هم لذت میبرد ناله ای کرد
الفا با حس نزدیکیش رینگ دور دیک ته رو باز کرد و سرش نزدیک گوشش بردو لاله گوشش رو به  دندون گرفت و با صدای بم زمزمه کرد
کوک:بیا توله ببر وحشی واسه ددی خالی شو
و همین کافی بود تا ته با شدت روی ملافحه خالی بشه
با تنگ تر شدن سوراخ امگا دور دیکش و نبض زدنش با چنتا ظربه عمیق توی امگا خالی بشه
با لذت به کام سرازیر شده از سوراخ ته خیره شد
کوک:توله مطمعنم اگه توام همچین صحنه ای رو میدیدی میفهمیدی بهشت چیه
ته اروم نالید
ته:توکه اینقدر حس بهشتی رو میفهمی بیادستامو باز کن تا حس جدیدی بهت نشون بدم
کوکه با شیطنت دستای ته رو باز کرد
کوک:و اون چه حسیه
ته:سوختن تو اتیش جهنم
کوک که بوسه هاشو از سر گرفته بود جوری کبودش میکرد که تا چند هفته جای مارکا باقی میموند گفت
کوک:الان بزار خوب تو بهشت غرق بشم بعدا منو بسوزون
ته:ولی من بالاخره این پاوسطیتو میبرم میدم گربه های محل بخورن حداقل ی کوچولو صبر کن نفسم بالا بیاد خسته نشدی
کوک:چجوری دلت میاد .. بعد لونش خالی میمونه:( و اینکه عزیزم من هیچ وقت واسه کردن تو خسته نیستم
وبا این حرف پس گردنی محکمی از ته نوش جان کرد

🌈my charming criminal💚Where stories live. Discover now