𝕡𝕒𝕣𝕥『19』بیا توی بغلم

664 101 22
                                    

نگاهش رو از جاده گرفته و به پسرکِ دنسر که سرش رو به پشتی صندلی تکیه داده بود و خواب رفته بود، داد.

طبیعی بود پسرک خوابش ببره، بعد از اون همه مسکنی که پرستار بهش زده بود اگه الان خواب نبود تعجب می‌کرد.
چهره‌اش توی خواب خیلی کیوت‌تر و آروم‌تر از هر زمانی شده بود که تا الان دیده بود.

برای اینکه تصادف نکنه مجبور شد نگاهش رو از چهره‌ی معصوم و ساکت جونگ‌کوک بگیره و به جاده بده؛ ولی دلیل نشد تا زمانی که به خونه برسه دوباره بهش نگاه نکنه.

با رسیدنش به خونه ماشین رو توی پارکینگ پارک کرد و به‌آرومی از ماشین پیاده شد تا سروصداش باعث نشه پسرک بیدار بشه.

در ماشین رو بست و موبایلش رو بیرون آورد و با پزشک خصوصیش تماس گرفت تا ازش بخواد به خونه‌اش بیاد. به دکتر سو به‌اندازه‌ی چشم‌هاش اعتماد داشت و می‌دونست تا چه حد توی کارش مهارت داره و الان که جونگ‌کوک‌ نمی‌خواست به بیمارستان بره تا خیالش بابت زخم‌ها و شکستگی‌هاش راحت بشه مجبور بود خودش براش دکتر بیاره.

بعد از چند‌تا بوق بالأخره صدای پیرمرد توی گوشش پیچید.

«باز کجات رو داغون کردی کیم که یاد من افتادی؟»

تهیونگ به پیرمرد حق می‌داد با این جمله جواب تماسش رو بده؛ چون تنها زمانی که بهش زنگ می‌زد زمانی بود که بهش نیاز داشت.
تهیونگ تک‌خنده‌ای از روی شرمندگی زد و جواب داد.

«سلام دکتر، این‌دفعه برای خودم نمی‌خوامتون برای یک نفر دیگه بهتون نیاز دارم.»

«کجا باید بیام؟»

«من الان خونه‌ام، ممنون می‌شم بیایید اینجا.»

«تا نیم ساعت دیگه خودم رو می‌رسونم، رمز درِ خونه‌ات هنوز همون قبلیه؟»

اینکه پیر‌مرد بدون هیچ چون و چرایی یا اینکه بخواد سر دربیاره چه شخصی به کمک نیاز داره و داشت باهاش همراهی می‌کرد، براش قابل ستایش بود.

سروان جوان لبخند کم‌رنگی روی لب‌هاش نشست و جواب داد:

«بله، همون قبلیه! منتظرتونم.»

«باشه.»

با شنیدن تأیید پیرمرد تلفنش رو از گوشش فاصله داد و تماسش رو قطع کرد. از پشت شیشه‌ی جلوی ماشین نگاهی به جونگ‌کوک‌ که هنوز غرق خواب بود انداخت.

به‌سمت در ورودی خونه‌اش که داخل پارکینگ بود رفت و بعد از باز کردنش به‌سمت اتاق خواب خودش که تنها اتاق اون خونه بود رفت. تختش رو برای خوابوندن جونگ‌کوک آماده کرد؛ چون قطعاً نمی‌تونست موقعی که جونگ‌کوک‌ رو توی بغلش داره اون کار‌ها رو انجام بده.

وقتی از همه چیز مطمئن شد به‌سمت ماشینش برگشت، جونگ‌کوک هنوز هم خواب بود. آروم در سمت کمک‌راننده رو کامل باز کرد و زمزمه کرد.

Calvados «VKOOK» AUWhere stories live. Discover now