𝕡𝕒𝕣𝕥『23』چقدر عوض شده

494 78 0
                                    

_ هی بچه، با توئم!

پسرک زخمی سرش رو به‌آرومی بلند کرد و مو‌هایی که جلوی چشم‌هاش رو گرفته بودن به پشت گوشش فرستاد و به سروانی که کنارش ایستاده بود، خیره شد.

برای لحظه‌ای به چشم‌هاش شک کرد که درست داشت می‌دید، اون شخصی که کنارش ایستاده بود کیم تهیونگ بود! چند وقت بود سروان جوان رو ندیده بود، شش ماه؟ ده ماه؟ یک سال؟ یادش نمی‌اومد؛ ولی الان حداقل می‌تونست بفهمه چقدر قلبش درد می‌کنه.

آب دهنش رو آروم و به‌سختی فرو داد و سروان جوان رو مخاطب قرار داد.

_ اوه، هیونگ!... خیلی وقته ندیدمت!

اوه، هیونگ؟
جداً اون کسی که جلوش نشسته بود همون پسرک تخس چندین ماه پیش بود و داشت این‌طوری باهاش حرف می‌زد؟

دلش نمی‌خواست قبول کنه این پسری که الان روبه‌روش می‌بینه همون پسرک دنسره. چه به روزش اومده بود، اصلاً برای چی این‌طوری کتک خورده بود؟

با اینکه خیلی سؤال داشت و می‌خواست پسرک رو سؤال‌پیچ کنه؛ اما ترجیح داد خودش هم مثل جونگ‌کوک‌ عادی برخورد کنه و اول اون رو از داخل پاسگاه بیرون بیاره.

_ باز برای چی گرفتنت؟

موبلوند تک خنده‌ای کرد که باعث شد زخم گوشه‌ی لبش باز هم سر باز کنه و مزه‌ی گس خون رو متوجه بشه، دستش رو بالا آورد و اول با پشت دستش کنار لبش رو که به‌شدت می‌سوخت تمیز کرد و با همون دستش گوشه‌ی ابروی راستش رو خاروند و جواب داد.

_ هیونگ، قبلاً تیز‌تر بودی، مشخص نیست که دعوا کردم!

تهیونگ که با دیدن خون لب جونگ‌کوک‌ دستش رو داخل جیبش برده بود تا دستمال تمیزی که همراهش داره رو به پسرک بده با حرف جونگ‌کوک‌ متوقف شد و بهش چشم دوخت.

لب باز کرد تا جوابی به پسرک بده که با نشستن دست شخصی روی شونه‌اش و بعد از اون پیچیدن صداش بی‌خیال حرفش شد.

_ تهیونگ شی، چیزی رو جا گذاشتین؟

سروان جوان به‌سرعت برگشت و خیلی عادی دستش رو پشت کمر ستوان لی که مسئول رسیدگی به جونگ‌کوک بود گذاشت و لبخند مصنوعی زد و همون‌طور که زیر چشمی نگاهش به حرکات جونگ‌کوک‌ بود، جواب داد.

_ آ، نه داشتم می‌رفتم! خسته نباشی.

تهیونگ تند‌تند جمله‌اش رو به زبون آورد و بدون اینکه از جونگ‌کوک خداحافظی کنه از اون دو نفر دور شد تا دنبال سرگرد مین بگرده.
یونگی الان تنها گزینه‌ای بود که راحت می‌تونست کاری کنه جونگ‌کوک بدون هیچ سروصدایی و خبردارشدنِ خبرنگار‌های فضول آزاد بشه.

قبل از اینکه شیفتش تموم بشه یونگی رو دیده بود که داره داخل اتاق بازجویی از مجرم جدیدی که گرفته بودن بازجویی می‌کنه و این برای تهیونگ که تا این حد عجله داشت غیرقابل تحمل بود.

Calvados «VKOOK» AUWhere stories live. Discover now