توییتش رو زد و خواست وارد صفحهی چتش با تهیونگ بشه که صدای اون پیرمردها که داشتن از جاشون بلند میشدن تا بالأخره شرشون رو کم کنن، مجبورش کرد موبایلش رو خاموش کنه و داخل جیبش قایم کنه. به نشانهی احترامی که به خودش بود عمراً میگذاشت، از جاش بلند شد و کنار پدر و برادر ناتنیش ایستاد.با قرار گرفتن دست پدرش پشت کمرش، برای ثانیهای سرش رو بلند کرد و به پدرش که از صبح داشت باهاش خوب رفتار میکرد و این خیلی عجیب بود نگاهی انداخت.
مرد میانسال لبخند محوی روی لبهاش بود و برعکس انتظار جونگکوک برگشت سمتش و باهاش لحظهای چشمتویچشم شد و لبخند روی لبهاش عریضتر شد.
«امروز نرمال نیست. حس خوبی بهش ندارم!»
أنت تقرأ
Calvados «VKOOK» AU
أدب الهواة[[درحال آپ]] اون دنسر زیرزمینی لجباز همیشه میدونست بالأخره یک روزی بچههای مدرسه براش دردسر درست میکنن؛ ولی خبر نداشت قراره عاشق همین دردسر بشه. ژانر: عاشقانه، کمدی، اسمات کاپل: ویکوک نویسنده: 🐿️ روز آپ: هر موقع نوشتم🧍🏻♀️ این ایو در در چنل وی...