با اوج آهنگ unholy چرخشش روی میلهی دنس گوشهی استیج سریعتر شد و حرکاتش رو داشت چشم بسته همراه با ریتم ادامه میداد.دلش میخواست چشمهاش رو باز کنه؛ ولی چیزی از درونش میگفت تا آخر دنس صبر کنه، دقیقاً همون حسی که داشت قلقلکش میداد تا چشمهاش رو باز کنه.
میدونست این آخرین دنس امشبشه و ساعت باید همون زمانی باشه که به تهیونگ گفته بود بیاد. هم دلش میخواست چشم باز کنه و ببینه که ددیش اومده یا نه، هم میدونست اگه ببینتش ممکنه حواسش به کل پرت بشه و گند بزنه. برای همین تا ثانیهی آخر آهنگ که روی زمین فرود اومد چشمهاش رو بست و تمام مهارتش رو به نمایش عموم گذاشت.
چشمهاش رو باز کرد و خوشحال شد که سالن خیلی روشن نبود تا چشمهاش اذیت بشن و بدون اینکه نیازی باشه نگاهی بگردونه مرد مومشکی که بین اون کتوشلوار مشکی درخشانتر از شب اولی که دیده بودش شده بود رو نزدیک به استیج شکار کرد و لبخند روی لبهاش کش اومدن.
نگاهش رو از نگاههای سنگین تهیونگ که میخ خودش بود گرفت و خواست از جاش بلند بشه که سایهی شخصی که کنارش ایستاد توجهش رو جلب کرد و سر بلند کرد که با دست دراز شدهی تهیونگ مواجه شد.
_ افتخار میدین؟
چطوری متوجه نشده بود تهیونگ تا این حد بهش نزدیکه؟
آهنگی که داشت توی سالن پخش میشد برای رقصهای دونفره بود و هر کسی داشت با پارتنر خودش میرقصید و دیگه کسی توجهش به پسرکِ دنسر که تا دقایقی پیش داشت میرقصید نبود.جونگکوک تکخندهای به حرکت غیر منتظرهی تهیونگ زد و دستش رو روی دست تهیونگ زد و بدون اینکه اون رو بگیره از جاش بلند شد و همزمان لب زد:
_ مسخره!
تهیونگ که انتظار نداشت پسرکِ دنسر دستش رو رد کنه و از حرکت جونگکوک جا خورده بود خواست دستش رو پایین بیاره و توی جیبش قایم کنه که جونگکوک سریعتر وارد عمل شد و دست تهیونگ رو توی دستش گرفت و به دنبال خودش کشید.
_ بیا بریم ددی!
با شنیدن کلمهی ددی باز هم لبخند روی لبهای تهیونگ نشست. از کی عاشق شنیدن این کلمه شده بود حتی خودش هم نمیدونست، مهم این بود که الان این کلمه چیزیه که هر روز منتظر شنیدنشه.
هر دو روبهروی بار ایستادن و جونگکوک صندلی رو برای تهیونگ عقب کشید و رو به باریستا گفت:
_ لی، حواست به ددیم باشه تا برگردم.
سروان جوان چشمهاش از جملهی جونگکوک درشت شدن و هنوز روی صندلی ننشسته بود که دوباره بلند شد و دست جونگکوک رو گرفت.
_ کجا میری؟
_ میرم اینها رو عوض کنم زود برمیگردم.
STAI LEGGENDO
Calvados «VKOOK» AU
Fanfiction[[درحال آپ]] اون دنسر زیرزمینی لجباز همیشه میدونست بالأخره یک روزی بچههای مدرسه براش دردسر درست میکنن؛ ولی خبر نداشت قراره عاشق همین دردسر بشه. ژانر: عاشقانه، کمدی، اسمات کاپل: ویکوک نویسنده: 🐿️ روز آپ: هر موقع نوشتم🧍🏻♀️ این ایو در در چنل وی...