🎗֙⋆࣪ 𝐩𝐚𝐫𝐭 10

116 24 7
                                    

- ادلاین -

امروز که مستی از سرم پریده بیشتر از قبل متوجه کار احمقانه‌ای که انجام دادم می‌شم.

"اهههه لعنتی!"

کلافه موهام رو بهم می‌ریزم و به خونه مقابلم نگاه می‌کنم.

گوشه لبم رو عاجزانه گاز می‌زنم. حس می‌کنم الانه بزنم زیر گریه!

روم نمی‌شه برم توی اون خونه و جوری وانمود کنم انگار هیچ اتفاقی نیفتاده!

درسته دیشب مست کردیم. حتی به این اقرار می‌کنم تقصیر من بود که شروع به درد و دل کردم و گذاشتم فاصله بینمون زیادی کم بشه؛ اما اونقدر هوشیار بودم که بدونم کی رو دارم می‌بوسم!

اونقدر مست نبودم که نفهمم قلبم داره برای مرد اشتباهی می‌لرزه!

"چه گیری افتادما."

اگه الان برم توی اون خونه و تهیونگ رو ببینم چه واکنشی باید نشون بدم؟ اون چه‌جوری قراره رفتار کنه؟

یعنی عصبانیه یا می‌خواد نادیده‌اش بگیره؟

هووف... با اینجا وایستادن هیچی درست نمی‌شه. باید که آخرش باهاش رو به رو بشم.

اگه بهش اشاره‌ای شد مثل دوتا آدم بالغ می‌تونیم راجبش صحبت کنیم.

می‌خوام رمز در رو بزنم که در خونه خودش باز می‌شه.

پشت در تهیونگ رو می‌بینم. هر دو با دیدن هم خشکمون می‌زنه اما احساس می‌کنم من پیشتر کرک و پرم ریخته!

چی بگم؟ چیکار کنم؟

"اممم..."

حتی نمی‌تونم توی چشم‌هاش درست نگاه کنم!

"تهیونگ وایستا!"

چرا شیهون داره فریاد می‌زنه؟

تهیونگ تا صدای شیهون رو می‌شنوه حرکت می‌کنه. می‌خوام چیزی بگم اما حتی نمی‌ذاره دهنم باز بشه!

به سرعت از کنارم رد می‌شه و سوار ماشین پارک شده مقابل در می‌شه.

حالا که دقت می‌کنم اون خیلی پریشون و عصبی به نظر می‌اومد.

شیهون با دو کنارم می‌رسه و وقتی می‌بینه دیر کرده و تهیونگ همین حالاشم رفته آهی از سر کلافگی می‌کشه.

"احمق."

"اینجا چه خبره؟"

شیهون یک دستش رو به کمرش می‌زنه و به نظر میاد سردرد گرفته.

"نمی‌دونم. واقعا نمی‌فهممش! از صبح که پا شده عصبانی بود و کل اتاقشو بهم ریخته. وقتی ازش پرسیدم چه مرگشه هم فرار کرد."

صبر کن ببینم... نکنه این تقصیر منه؟!

اون الان تو دوران حساسی قرار داره. یعنی ممکنه بوسه دیشب انقدر روش تاثیر گذاشته که عصبانی شده؟

᭝‌ 𝐅𝐥𝐲𝐢𝐧𝐠 𝐭𝐨 𝐲𝐨𝐮 🔞Where stories live. Discover now