- تهیونگ -
بیدار شدن با سردرد و خلق و خوی گند این چند روز تبدیل به روتینم شده بود. دیگه حتی حال و حوصله دوش گرفتن و آماده شدن برای بیرون رفتن هم نداشتم.
بیحوصله با کشیدن انگشتهام لای موهام اونها رو مرتب میکنم و طبقه پایین میرم.
اولین چیزی که دیدم شیهون هیونگ بود که روی کاناپه خوابش برده و ازش بوی تند الکل میاومد.
با چهرهای در هم از بوی گندی که میداد کنارش رفتم.
"ولت کنن روی همین کاناپه زندگی میکنی. بلند شو از اینجا."
جوری خوابش برده بود انگار اگه بمب هم میترکید قرار نبود از خوابش دل بکنه. هر وقت که اینجا میخوابه انگار که قرص خواب بالا انداخته باشه، هیچجوره نمیشه بلندش کرد.
با کلافگی گوشههای چشمم رو با یک دست میمالم و بعد با کشیدن کوسن از زیر سرش داد میزنم:
"هیونگ!"
همین که سرش ناگهانی به پایین پرت شد، صدای بلند زنگ تماس موبایلش هم توی فضا پیچید.
شیهون مثل برق گرفتهها از روی کاناپه پایین پرت شد و توی همون منگی بین خواب و بیداری تماسش رو با صدای خوابآلودی جواب داد:
"بله؟"
باید کلاب رفتن رو تمومش کنه هرچند نمیخوام استراحتش رو ازش بگیرم. ولی باید الکل خوردنش رو کنترل میکرد.
شیهون بین خمیازه بلندی که میکشید یهو با چشمهایی گرد گفت:
"واقعا؟"
موندم کی این موقع بهش زنگ زده و چی شنیده که باعث شده همچین قیافهای به خودش بگیره.
کنجکاو در حالی که دستهام رو تو جیب شلوار راحتیم کرده بودم، کنارش ایستادم و با کنجکاوی بهش خیره موندم.
شیهون به محض قطع کردن تماس از جا بلند شد و مقابلم ایستاد.
"برگام... تهیونگ برگام!"
با سطح بالایی از هیجان و حیرت شونههام رو توی دستش گرفت و با همون موهای ژولیده و دهنی که بو میداد توی صورتم گفت:
"همین الان یک تماس از رئیس جین داشتم. گفتن استاکرت رو گرفتن."
خبرش باعث شد اخطاری که میخواستم در مورد دور شدن ازم بهش بدم یادم بره و من هم مثل خودش با بُهت و چشمهایی گرد بهش نگاه کنم.
استاکرم رو گرفتن؟ این واقعی بود؟
"چی؟ چطوری؟"
شیهون تکخند هیجانزدهای کرد و ازم جدا شد.
YOU ARE READING
᭝ 𝐅𝐥𝐲𝐢𝐧𝐠 𝐭𝐨 𝐲𝐨𝐮 🔞
Fanfiction،، وضعیت: پایانیافته𓏲 ⤎ کیمتهیونگ خوانندهای محبوبه که طی یک تراژدی صداش رو از دست میده. برای اون، آواز خوندن همه اشتیاق و زندگیش محسوب میشه و حالا همه اینها ازش گرفته شده. به همین دلیل برای درمان و بهبودی صداش به شهر آمستردام سفر میکنه. شهری...