داشت با یکی از سرباز ها صحبت میکرد و در همون حین توی حیاطِ قصر راه میرفت که منظرهی رو به روش متوقفش کرد . جئون جیسو ، هفتمین فرزندِ پادشاه جئون با لباس های رزمیش وسط میدان تمرینیِ جنگ ایستاده و سه تا سربازِ درشت هیکل و حرفهای حریف شاهدختِ خشمگین و شمشیر به دستشون نمیشدن . همهی اونهایی که دور میدان ایستاده بودن ترسیده به نظر میرسیدن و مشخص بود اون سه سربازِ وسطِ میدان حاضرن داوطلبانه زخمی بشن تا فقط بتونن از خشم شاهدختشون فرار کنن . به اون سمت نزدیک شد و همهی سرباز ها با دیدنش بهش تعظیم کردن و کیم سوکجین، مشاور مورد اعتماد پادشاه، با اشارهی دست بهشون فهموند تا از اونجا دور بشن و اوناهم با کمال میل پا به فرار گذاشتن
یکی از شمشیرهایی که گوشهی میدان روی تختهای مخصوص چیده شده بود رو برداشت و از بی حواسیِ جیسو استفاده کرد و درحالی که پشتش قرار گرفته بود شمشیرش رو زیر گردن دخترِ ریز جثه گذاشت . جیسو با حس کردنِ تیزی شمشیر درست در زیر گلوش متوقف شد و جین که اوضاع رو آروم دید به سه سربازی که به نفس نفس افتاده بودن اشاره کرد میدان رو ترک کنن و بعد چسبیده به بدن جیسو ایستاد و بدون تکون دادن شمشیرش ، درست کنار گوش دختری که یک سر و گردن ازش کوتاه تر بود به حرف اومد
#دلیل این همه خشم چیه شاهدخت ؟
جیسو که بلاخره متوجه شد چه کسی از پشت بهش چسبیده از حالت تدافعی خارج شد و با پایین بردن شمشیرش رسما به جین تکیه داد و درحالی که نفس نفس میزد جواب داد
•برادرم نیست ... دقیقا شش روزه که ... کسی ازش خبری نداره ... هیچکدومتون نتونستین ... نتونستین پیداش کنین ... حتی برادرم یونگی
#برای همینم افتادی به جون اون سربازهای بدبخت ؟ اگر دلت میخواد خشمت رو تخلیه کنی باید مستقیم به سراغ من بیای ... خودتم میدونی جنگیدن با من چقدر سخته و چه انرژیای ازت میگیره
جیسو چشم هاش رو توی کاسه چرخوند و با ته شمشیرش ضربهی محکمی به شکم جین زد و وقتی جین با درد خم شد و دست آزادش رو روی شکمش گذاشت از فرصت استفاده کرد و از زیر دستش خارج شد و شمشیرش رو درست رو به روی صورت جین گرفت
•فقط ادعا داری مشاور کیم ... درونت هیچی نیست ... حتی نمیتونی شمشیرم رو از دستم بندازی
جین پوزخندی زد و صاف ایستاد
#بجای شمردن دفعاتی که ازم شکست خوردی ترجیح میدم تعداد بردهاتو حساب کنم ... انقدر کمن که به انگشت های یک دستم هم نمیرسن !
جیسو با حرص چشم هاش رو بست تا شاید آروم بشه ولی موفق نشد و اولین حمله رو انجام داد و همزمان به حرف اومد
•من میتونم با سه نفر همزمان بجنگم و همشون رو شکست بدم ... فکر کردی از پس تو یکی برنمیام ؟
VOCÊ ESTÁ LENDO
Prince Against Money 🫅🏻
Fanfic💰شاهزاده در برابر پول🫅🏻 "تو این دنیا پول حرف اول رو میزنه و هرکسی تیکه های بیشتری از این دایره های فلزیه طلایی و نقرهای داشته باشه موفق تره . اما تو این کشور لعنت شده تنها جایی که پول به مقدار زیادی پیدا میشه تو امپراطوریه کثیف پادشاه جئونه . کس...