ραят тняєє

210 14 32
                                    


خودشو یه بار دیگه توی آینه چک کرد تا مطمئن شه هیچی از سوختگی روی صورتش مشخص نباشه .

به هر حال دوست نداشت مرکز توجه باشه ولی خب برای الان این حرف یه ذره خنده‌دار بود ، چون ، قراره برای اون درباریای احمق که از شانس گندش بگفته جیمین ولیعهد این کشور کوفتی ، برقصه .

مگه بدبخت تر از جونگکوک تو این دنیا وجود داره ؟

البته که نه .

خوب بهتر بود که می‌رفت ولی بلش اسپری نعنا می‌داد رو برداشت و تقریباً روی خودش خالی کرد .

رایحه نعنا جوری بود که مک می‌کرد تا مردم فکر کنند اون آلفاست .
البته که هیچی از اونا کم نداشت حتی خودشم می‌ تونست درک کنه با این همه ماهیچه و عضله ، چرا باید یه امگا باشه ؟

میشه گفتن تنها شانسی که داشت این بود که سلطنتی در اومد .

(  درون ذهنش ) " فکر کنم موقع به دنیا اومدن  من الهی ما رفته بوده تعطیلات وگرنه این همه تناقض عجیبه .

" باید برات فرش قرمز پهن کنم تا بیای ؟ "

" اگه این کارو انجام بدی که خیلی خوب میشه . "

" مزخرف نگو بچه زود باش . " 

چشم کره‌ای به خاطر این همه عجلش رفت . درسته از این راه پول در می‌آوردن ولی خب این همه عجله رو تک نمی‌کرد تا براش غیر منطقی بود .

" موندم یوگی یونگ چطور تو رو تحمل می‌کنه آخر سر انقدر سرش غر میزنی که پا میشه  میره ."

" نمی‌خواد نگران رابطه من باشی به جاش نگران این باش که قراره برای ولیعهدی برقصی و حواست باشه دردسر درست نکنی . "

بی توجه بهش راهشو گرفت و رفت اصلاً به چی میدی که داشت بهش بد و بیراه می‌گفت اهمیتی نداد .

" یه جوری میگه حواست باشه که اشتباه نکنی انگار اولین بارمه خوبه من رقصنده اصلی این بارم و این حرفو می‌زنه ."

" چی شده دوباره داری زیر لب غر می زنی عزیز هیونگ ؟ هوم ؟ "

Lost LunaWhere stories live. Discover now