خودشو یه بار دیگه توی آینه چک کرد تا مطمئن شه هیچی از سوختگی روی صورتش مشخص نباشه .
به هر حال دوست نداشت مرکز توجه باشه ولی خب برای الان این حرف یه ذره خندهدار بود ، چون ، قراره برای اون درباریای احمق که از شانس گندش بگفته جیمین ولیعهد این کشور کوفتی ، برقصه .
مگه بدبخت تر از جونگکوک تو این دنیا وجود داره ؟
البته که نه .
خوب بهتر بود که میرفت ولی بلش اسپری نعنا میداد رو برداشت و تقریباً روی خودش خالی کرد .
رایحه نعنا جوری بود که مک میکرد تا مردم فکر کنند اون آلفاست .
البته که هیچی از اونا کم نداشت حتی خودشم می تونست درک کنه با این همه ماهیچه و عضله ، چرا باید یه امگا باشه ؟میشه گفتن تنها شانسی که داشت این بود که سلطنتی در اومد .
( درون ذهنش ) " فکر کنم موقع به دنیا اومدن من الهی ما رفته بوده تعطیلات وگرنه این همه تناقض عجیبه .
" باید برات فرش قرمز پهن کنم تا بیای ؟ "
" اگه این کارو انجام بدی که خیلی خوب میشه . "
" مزخرف نگو بچه زود باش . "
چشم کرهای به خاطر این همه عجلش رفت . درسته از این راه پول در میآوردن ولی خب این همه عجله رو تک نمیکرد تا براش غیر منطقی بود .
" موندم یوگی یونگ چطور تو رو تحمل میکنه آخر سر انقدر سرش غر میزنی که پا میشه میره ."
" نمیخواد نگران رابطه من باشی به جاش نگران این باش که قراره برای ولیعهدی برقصی و حواست باشه دردسر درست نکنی . "
بی توجه بهش راهشو گرفت و رفت اصلاً به چی میدی که داشت بهش بد و بیراه میگفت اهمیتی نداد .
" یه جوری میگه حواست باشه که اشتباه نکنی انگار اولین بارمه خوبه من رقصنده اصلی این بارم و این حرفو میزنه ."
" چی شده دوباره داری زیر لب غر می زنی عزیز هیونگ ؟ هوم ؟ "
YOU ARE READING
Lost Luna
Fanfictionلونایی که از همون اول نحس میدونستنش و قبل اینکه تاجگذاری کنه با یه نقشه اتاقشو آتیش میزنن و آلفایی که درست جلوی چشاش شاهد سوختن جفتشه بدون اینکه کاری از دستش بر بیاد