ραят ƒσυя

158 13 28
                                    


به آلفای رو به روش که هنوزم بعد این همه سال همون ابهت رو داشت ، نگاه کرد و ناخودآگاه رفت سمتش و بغلش کرد .

" همش تقصیر اون زنته که هی بهم کیر میده . "

صدای خنده هیونگش باعث شد اونم لبخندی هر چند کوچیک بزنه .

" باز چی شده شما دو تا افتادین به جون هم ؟ هوم ؟ یا نکنه این غر زدنت یه دلیل دیگه داره ؟ "

مثل همیشه فهمیده بود توی دلش چه خبره و همین ویژگیش بود که اون رو براش عزیز تر می کرد .

البته که جیمین رو هم دوست داشت ولی خب معتقد بود اذیت کردنش بیشتر حال میده تا ...

" خودت که می دونی از درباریا خوشم نمیاد . پس چرا می پرسی ؟ "

" اشکالی نداره برو کارتو انجام بده تموم شه بره ، بعدشم منو جیمینم جزو درباریا حساب می‌شیم ، یعنی از ما هم بدت میاد ؟ "

با عصبانیت ساختگی که توش شیطنت رو هم می‌شد تشخیص داد به پسر گفت و باعث هول شدنش شد .

" نه نه به الهه ماه قسم شما رو دوست دارم . "

با صدای خندیدن هیونگش بهش نگاه کرد و با دیدن لبخند کمیاب لثه‌ایش ، اونم خندید .

" شوخی کردم ."

مشت محکمی که به بازوش خورد خندشو قطع کرد و پشت بندش چشم غره ی بدی به جونگ کوک کرد .

" هیونگ مگه من مسخره توام که سر به سرم میزاری ؟ "

" منم هزار بار بهت گفتم اون مشتاتو به جای اینکه به من بزنی رو کیس بوکس بزن "

روشو از هیونگش گرفت .

" باشه بابا حالا اینقدر هم محکم نبود دیگه قهر نکن . "

" شما دو نفر قصد دارین برین رو اعصاب من ؟ چرا نمیاین پس ؟ "

از گوشه چشم به همدیگه نگاه و یهو شروع به خندیدن کردن .

سعی کردن لبخندشونو بپوشونن وگرنه خوب میدونستن که عصبانی کردن جیمین چیز خوبی به دنبال نداره .

...................................................................................................

سلامممم

ببخشید بچه ها که دیر شد ولی خب تا تموم شدن کنکورم همین رونده یه دو هفته هم تحمل کنین بعدش قول میدم تابم آپ منظم شه 😁😘

دوستونننن دارم 🌹

Lost LunaWhere stories live. Discover now